(بسم الله الرحمن الرحیم)
/روحیات شاعرانۀ شهریار/
شهریار را می شناسید؛ سُرایندۀ شعر «علی ای هُمای رحمت». همان پیرِ تُرکِ شوریده که دلِ هر انسانی را به خود نرم می کرده است. می دانیم که او در ابتدا، پزشک عمومی بوده است. در دِه و روستا طبابت می کرده و به داد مریضان بی چیز می رسیده. شبی بالای سر پیرمرد بیماری می رود که حال وخیمی داشته است. به زندگیِ جاری در آن خانه می نگرد، چیزی نمی بیند جز فقر و دختری که پرستار پدر است. شهریار، که از بس شاعر بوده، پزشکی را فراموش می کند، می نشیند بالای سر بیمار و برای حالِ زارِ او گریه می کند. آنقدر ادامه می دهد که دخترِ خانه می نشیند کنار شهریار و شروع به دلداری دادنش می کند! فرض کنید دکتر به جای بیماردار، برای مریض گریه کند و پرستارِ بیمار، به دکتر، تسکین و آرامش بدهد که ناراحت نباش، خوب می شود! او انسانی شاعر نبود، بلکه شاعری بود که تَجَسُّمِ انسانی پیدا کرده بود. البته همان طور که معروف است، شاعران به دلیل ورودِ عمیقی که به دنیای خیال می کنند، ممکن است از لحاظ روانی، به نسبت آدم های معمولی، دچار بیماری های روانی به نظر برسند یا حتی باشند! شهریار در این مورد هم نشانه های زیادی داشته است. هوشنگ ابتهاج، که دوست و شاگرد شهریار بوده، تعریف می کند که شهریار، شَکّاکِ عجیبی بود و به اصطلاحِ علم روان شناسی «پارانویا»ی بسیار شدیدی داشت. یک روز شهریار داشته به ابتهاج تعریف می کرده که شوروی و انگلیس، دست به دست هم داده اند تا مرا بکشند! ابتهاج با تعجب و اندکی شکایت به او می گوید که شهریار جان، شوروی و انگلیس در کل دنیا با هم دعوا دارند، مگر تو چه کار کرده ای که این دو دشمنِ خونی باید بر سر کشتن تو یک نفر، با هم متحد شوند؟! شهریار هم با قیافه ای مظلوم و حق به جانب فریاد می زند که؛ «بابا منم همینو می گم! من کاری نکردم که اینا می خوان بریزن سرم منو بکشن؟». این است نتیجۀ شاعرانگی های زیاد و عمیق شدن در عالم خیال، که از عالم واقعیت به دور است. البته این خاطرات و روایات، نمی توانند چیزی از ارزش های آن شاعر بی نظیر کم کنند و ما او را، به خاطر اشعارش می شناسیم، نه شَکّاک بودن یا هر ویژگی شخصی دیگری که داشت. شهریار از بزرگ ترین شاعران تاریخ ماست که توانسته در دو زبان فارسی و ترکی، اشعاری عالی، خلاق و بدون نقص بسراید. روحش شاد و یادش گرامی.
گردآورنده: رضا زارنجی.
منبع: پیر پرنیان اندیش (در صحبتِ سایه)؛ میلاد عظیمی و عاطفه طَیّه.