بسم الله الرحمن الرحیم
عروس ماه(4)
در قسمت گذشته خواندیم که نرجس بانو بالاخره به عقد امام حسن عسکری علیه السلام درآمد و در خانه حکیمه خاتون احکام اسلامی را آموخت.
حال به ادامه داستان می پردازیم.
شب جمعه چهاردهم شعبان بود و حکیمه بانو روزه مستحبی گرفته بود.
چند ساعتی به افطار مانده بود، مثل همیشه دستانش را بالا برد و دعا کرد: «خدایا چشمانم را به تولد مهدی موعود روشن کن»
در همین حال صدای کوبیدن درِ خانه به گوشش رسید.
خدمتکار امام حسن عسکری علیه السلام از طرف امام پیغامی آورده بود:
«امام فرمودند امشب برای افطار میهمان ما باشید»
بانو احساس کرد در ورای این دعوت باید خبر مهمی باشد، به همین دلیل با خوشحالی آماده رفتن شد.
حکیمه وارد خانه امام شد. نسیم دل نوازی صورت مهربانش را نوازش کرد و تمام جانش لبریز از شمیم بهشت شد.
منزل امام سرشار از صمیمیت و مهربانی بود. آنجا مملوء از رایحه گل های بهشتی بود و میشد خدا را با تمام وجود احساس کرد.
امام حسن علیهالسلام با لبخند به استقبال عمه رفت.
آن شب حکیمه بانو در کنار امام حسن عسکری و نرجس خاتون افطار کرد.
حکیمه بانو هنگام افطار همان دعای همیشگیش را تکرار کرد: «خدایا! اهل این خانه را با تولد فرزندی خوشحال کن»
ساعتی گذشت. حکیمه بانو میخواست به خانه خود برگردد. نزد امام رفت تا با او خداحافظی کند.
امام فرمودند: «عمه جان! امشب را نزد ما بمان. امشب همان شبی است که سال ها در آرزوی آن بودی!
امشب، هنگام سحر، پسرم مهدی به دنیا میآید. نمیخواهی او را ببینی؟»
اشک شوق از دیدگان بانو حکیمه جاری شد، بیاختیار به سجده رفت و خدا را شکر کرد.
به نزد نرجس رفت تا به او تبریک بگوید، اما مبهوت ماند! در نرجس هیچ نشانی از بارداری نیست!
حکیمه به امام حسن عسکری نگاه کرد. امام لبخندی زدند و فرمودند: عمه جان سپیده دم اثر بارداری در او ظاهر میشود.
ولادت پسرم «مهدی» مثل ولادت «موسی» خواهد بود.
و «نرجس» نیز مانند «یوکابد» مادر موسی است که نشانی از بارداری در او دیده نمیشد و تا هنگام تولد، کسی از ولادت فرزندش خبر نداشت.
فرعون میدانست که اگر موسی علیهالسلام متولد شود، تاج و تختش به خطر میافتد، با تمام نیرو میکوشید تا از تولد موسی جلوگیری کند.
برای همین دستور داده بود هر زنی که پسر به دنیا آورد، پسرش بلافاصله کشته شود.
در آن هنگام هفتاد هزار نوزاد پسر کشته شدند.
خداوند به بنی اسرائیل وعده داده بود که به زودی موسی علیهالسلام ظهور میکند و آن ها را از ظلم و ستم فرعون نجات میدهد؛ اما آن ها از همه جا ناامید شدند، فکر میکردند که موسی هم کشته شده است.
اما وعده خداوند هیچگاه تخلف ندارد.
سرانجام موسی به دنیا آمد و فقط سه نفر از تولد او با خبر شدند؛ پدر، مادر و خواهرش.
آن خدایی که عیسی را بدون پدر آفرید، میتواند کاری کند که یوکابد و نرجس هم یک شبه علائم بارداری در آن ها ظاهر شود.
و خداوند بر هر کاری قادر و تواناست.
نیمه شعبان سال ۲۵۵ ق بود و تاریخ تکرار میشد، همانطور که تا شب تولد موسی علیهالسلام هیچ اثری از حاملگی در یوکابد نبود، در نرجس هم هیچ اثری نبود.
زیرا آینده نرجس بسیار مهم و حساس بود.
حکومت عباسی میدانست که فرزند امام حسن عسکری همان مهدی است و قرار است به همه حکومت های باطل پایان دهد.
از این رو جاسوس های بسیاری را گماشته بود که همه جا را کنترل میکردند و به شدت مراقب بودند که اگر فرزندی از امام یازدهم متولد شود نابودش کنند.
دشمن نباید از تولد این نوزاد آسمانی با خبر میشد. برای همین خداوند توانا کاری کرد که کسی نتواند بارداری نرجس را حدس بزند.
حکیمه با شادمانی نرجس را در آغوش میگیرد و میگوید:
«دختر عزیزم، همه دنیا به فدایت. تو امشب بانوی همه زنان دنیا میشوی،
خداوند امشب پسری به تو خواهد داد که سرور و سالار هر دو جهان است.»
حکیمه براساس عادت همیشگی برای نماز شب بر میخیزد. نرجس نیز برای وضو از اتاق بیرون میرود، آثار بارداری در او آشکار نیست.
اذان صبح نزدیک شده است...
جام شکیبایی حکیمه میشکند. از اتاق بیرون میرود و به آسمان مینگرد...
نویسنده:فاطمه استیری
منابع: کتاب نگین آفرینش (درسنامه دوره عمومی معارف مهدویت مرکز تخصصی مهدویت حوزه علمیه قم) ،کتاب زندگانی امام مهدی علیه السلام از ولادت تا ظهور (علامه سید محمد کاظم قزوینی)
کتاب آخرین عروس (دکتر مهدی خدامیان آرانی)،کتاب شبهای تنهایی (محمد یوسفی )
معجم احادیث الامام المهدی، ج 4، ص200 ـ 196؛ کمال الدین ج2 ، ص423 ـ 418؛ بحارالانوار ج 51، ص10 ـ 6؛ اثبات الهداة، ج 3، ص393؛ غیبت شیخ طوسی، ص 124