(بسم الله الرحمن الرحیم)
/زندگینامۀ مولوی/
• نام های دیگر:
مولانا _ بلخی _ رومی.
• مشخصات:
- جلال الدین محمد بلخی، با تَخَلُّص یا نام شاعرانۀ «مولوی» یا «خَمُش»، شاید عارف¬ترین و در عین حال عاشق¬ترین شاعری باشد که ما در تاریخ دیده¬ایم. او در درجۀ اول، یک متفکر بزرگ اسلامی _ عرفانی است و در درجۀ دوم شاعر است اما این موضوع، از قدرت¬های مولوی در بلاغتِ شعر، چیزی کم نمی¬کند.
- مولوی متولد 15 مهر 586 شمسی در بلخ افغانستان امروزی بود و در 4 دی ماه سال 652 شمسی در سن 66 سالگی چشم از جهان فروبست.
- وقتی مولوی کمتر از 10 سال داشت، مغولان به ایران حمله کردند و پدر مولوی، به همراه خانواده، از بلخ (افغانستان) به مکه (عربستان) فرار کرد و سپس و در شهر قونیه، واقع در ترکیۀ امروزی اقامت کرد. در آن روزگار به ترکیه می¬گفتند «روم» و به همین خاطر، بعضی لقب «رومی» را نیز به مولوی داده¬اند، چراکه او بیشتر عمر خود را در آنجا گذراند و هنوز 10 سال نداشت که وارد قونیه شد. اما باید این را در نظر داشت که زبان و فکر و رفتار، در قونیه نیز مانند ایران بوده و فرهنگ و زبانی که مولوی دارد با آن شعر می¬گوید، همان فرهنگ و زبانی است که در آن روزگار، در ایران بزرگ برقرار بوده و مردم، با آن ارتباط می¬گرفتند.
- مولوی در زمان خوارزمشاهیان زندگی می¬کرد اما آنگونه که پیداست نه او با دستگاه قدرت و حکومت کاری داشته و نه آنها با او. مولوی اهل «تصوف» و «عرفان» بود و اینجور افکار، در آن دوران، ممنوعیتی برای گرویدن یا تبلیغ نداشتند.
- مولوی از ابتدا یک بچه مذهبی بود. پدرش حتی در قونیه هم امام جماعت شد و بعد از مرگ او، خود مولانا این وظیفه را بر عهده داشت. بر اساس گزارش¬ها او مسلمانی تمام و انسانی برحق، اما عادی بود که بعد از دیدارش با «شمس» تبریز، به جنون رسید و آن مولوی که ما می¬شناسیم، از شخصیت سرد و خشک او، به ظهور رسید.
- از مولوی سه اثر به جا مانده است. «فیه ما فیه» که به نثر است و مربوط به دوران قبل از آشنایی مولوی با شمس است و بیشتر مفاهیم این کتاب را، نصیحیت¬ها و راهنمایی¬های دینی و عرفانی تشکیل داده است. دومین اثر او «غزلیات شمس» است. برخی به اشتباه گمان می¬کنند که غزلیات شمس نوشتۀ خود شمس تبریزی است، اما اینگونه نیست! این غزل¬ها، که بیشترین «تنوع وزن» شعر فارسی را نیز در خود دارند، غزلیاتی هستند که مولوی بعد از هجرت شمس تبریزی، به عشق و امید دیدار دوبارۀ او می¬سروده، به همین سبب، شدیداً عاشقانه و البته عرفانی هستند. آخرین و معروف¬ترین اثر مولوی هم «مثنوی معنوی» است که جهت تربیت عارفان نوآموخته نوشته شده و واقعاً گنجینه¬ای از حکمت و فهم برای همۀ مردم جهان است، آنچنان که امروز این کتاب را به بیش از 20 زبان جهانی ترجمه کرده¬ و مطالعه می¬کنند.
- سبکِ شعری مولوی چیزی مابین سبک عراقی و سبک خراسانی است. او هم زبان آمیخته با سبک خراسانی را از زبان مادری با خودش به همراه برده، و هم از ایران که نقطۀ مرکزی انتشار سبک عراقی بود، دور مانده بود.
- شخصیت شمس تبریز مورد قبول شاگردان مولوی نبود. هر موقع شمس بود، مولوی از شاگردهایش دور می¬ماند و هرگاه شمس نبود، مولوی میلی به تعلیم شاگرد نداشت.
- صلاح الدین زرکوب و حسام الدین چَلَبی، دو شخصیت دیگری بودند که تقریباً نقش شمس را برای مولوی بازی می¬کردند و مکمل روح او می¬شدند تا او به حرف بیاید و آن اندیشه¬های طلایی را به شعر بگوید.
- امروز خیلی از مردم جهان مولوی را می¬شناسند و آثارش را مطالعه می¬کنند و از عرفان او پیروی می¬کنند، اما این موضوع، تا حدود زیادی به قدرت تبلیغات کشور ترکیه مربوط است که مولوی را شاعر ترکیه¬ای نیز می¬داند و برای او شأن والای انسانی و البته تبلیغاتی قائل است.
- می¬توان شیخ فرید الدین عطار نیشابوری و مولوی را بزرگترین شاعران واضعان «عرفان عاشقانه» به حساب آورد.
• یک نمونه از اشعار مولوی:
بشنو از نِی، چون حکایت می¬کند
وز جدایی¬ها شکایت می¬کند
کز نِیِستان تا مَرا بُبریده¬اند
در نَفیرم مرد و زن نالیده¬اند
آتش است این بانگ نای و نیست باد
هرکه این آتش ندارد، نیست باد
عنوان: زندگی نامه مولوی
گردآورنده: رضا زارنجی.
منبع: مقدمه غزلیات شمس؛ محمدرضا شفیعی کدکنی.