(بسم الله الرحمن الرحیم)
/زندگینامۀ نظامی/
• نام های دیگر:
حکیم نظامی – نظامی گنجوی.
- مشخصات:
- جمال الدین ابومحمد الیاس بن یوسف بن زَکی بن مُؤَیِّد، از بزرگترین مثنوی پردازان ادبیات فارسی به شمار می رود که در کمال تعجب، به نسبت هم عصران خودش و حتی هنرمندان صدها سال بعد از خودش، توجه بسیار زیادی به زنان نشان داده و قهرمانهای هر پنج مثنوی او، زن هستند. مهمترین شخصیتهای داستانهای عاشقانه که در ذهن و زبان مردم ما ماندگار شدهاند، مثل لیلی مجنون، خسرو وشیرین و... نیز از شخصیت های داستان های نظامی هستند.
- نظامی متولد 518 شمسی در شهر گنجۀ جمهوری آذربایجان امروزی بود و در سال 587 شمسی در سن 69 سالگی در همان جا چشم از جهان فروبست.
- نظامی از 5 شاعر بزرگ تاریخ ادبیات فارسی به حساب می آید و روی هنرمندان و مخصوصاً شاعران بزرگِ بعد از خودش، تأثیرهای زیادی گذاشته است. جامی، خاقانی و امیرخسرو دهلوی، از بزرگ ترین شاعرانی هستند که چه از لحاظ زبان و چه از لحاظ مفهوم، پیرو نظامی بودند.
- نظامی در دورۀ سلجوقیان زندگی میکرد. او خودش انسان مُتمَوِّلی بود و در عین حال، با دربار شاهی، روابط معمولی و حسنهای داشت.
- نظامی در مناطق تُرک نشین زندگی میکرده اما مادری کُرد دارد و میتوان گفت که به صورت کلی، از لحاظ فکری در حیطۀ فرهنگ ایرانی اسلامی ما به سر میبرده و از این جهت دارای ویژگی های خاصی نیست. در بعضی روایات گفته اند که او انسانی بسیار مذهبی و دینمدار بوده است.
- سبکِ شعری نظامی، سبک «آذربایجانی» است که در آن روزگار، سبکِ شعری همۀ شعرا نبوده است. سبک آذربایجانی از لحاظ زبانی بسیار نرم تر از سبک خراسانی است و از لحاظ محتوایی، بیشتر از مفاهیم مربوط به زندگی و خوش گذرانی و مفاهیم عینی، به مفاهیم ذهنی، عاشقانه یا درونی میپردازد. چیزی که در مورد نظامی اهمیت دارد این است که او از آغازگران سبک آذربایجانی است. این سبک، چیزی مابین سبک خراسانی و عراقی است.
- مورد دیگری که میتوان نظامی را در آن از اولین ها به حساب آورد، پرداختن به مثنوی های عاشقانه است. تا پیش از نظامی، عموم مثنوی ها بیشتر جنبۀ ملی و ناسیونالیستی داشتند، مثل شاهنامۀ فردوسی.
- آثار نظامی عبارتند از 5 مثنوی، که به «خَمسه» یا «پنج گنج» معروف هستند و عناوین آن ها از این قرار است: مَخزن الاَسرار، خسرو و شیرین، لیلی و مجنون، هفت پیکر و اسکندر نامه.
یک نمونه از اشعار نظامی:
(مناظرۀ خسرو و فرهاد بر سر عشقِ شیرین)
نخستین بار، گفتش: از کجایی؟
بگفت: از دارِ مُلکِ آشنایی
بگفت: آنجا به صنعت در چه کوشند؟
بگفت: اَندُه خَرَند و جان فروشند
بگفتا: جان فروشی در ادب نیست
بگفت: از عشق بازان این عجب نیست
بگفت: از دل شدی عاشق بدینسان؟
بگفت: از دل تو میگویی، من از جان!
بگفتا: عشقِ «شیرین» بر تو چون است؟
بگفت: از جانِ شیرینم فزون است
بگفتا: هر شبش بینی چو مهتاب؟
بگفت: آری چو خواب آید. کجا خواب؟!
...
گردآورنده: رضا زارنجی.
منبع: مقدمۀ گزیدۀ خسرو و شیرین، محمدجعفر محجوب و جعفر شعار.