ش, بهمن 28, 1403

جنگ شرع و شعر

اسوه ,موسسه فرهنگی قرآن و عترت اسوه تهران

بسم الله الرحمن الرحیم
جنگ شَرع و شِعر

شَرع، به معنای اصول اساسی دینی است و «مُتِشَرِّع» به کسی می گویند که اخلاقیاتش بر مبنای همین اصول اساسی باشد؛ کسی که فرضیات و واجبات دینی را خیلی جدی بگیرد و در هر لحظه از زندگی، به فکر رعایت کردن این اصول باشد. در ادبیات، متشرع، نماد انسان های اصطلاحاً خُشک مذهبی است که نه تنها در رعایت اصول دینی خیلی احتیاط می کنند، بلکه به دنبال مجبور کردن دیگران به رعایت کردن این اصول نیز هستند. اما شِعر، به معنای حدّ عالیِ کلام است. شعر نوعی از هر زبانی است که گوینده یا شاعر با آن، والاترین و یا بدیع ترین یا فلسفی ترین افکار خود را بیان می کند. از همین تعاریف لغت نامه ای پیدا است که متشرع و شاعر نمی توانند باهم سر سازش داشته باشند. چون متشرع به دنبال حفظ اصول اساسیِ تغییر ناپذیری است که شاعر در شعرش، می خواهد با آن اصول کَلَنجار برود یا آن ها را در انواع و اشکال جدیدتری بیان کند. در تاریخ ما، نمونه های زیادی از دعواهای جدّی بین مُتشرعین و شاعران (یا مُتفکّران) وجود دارد که یکی از جالب ترین آن ها، در مورد حافظ اتفاق افتاده است. حافظ غزلی دارد که با این بیت آغاز می شود: «در همه دِیرِ مُغان، نیست چو من شیدایی / خِرقه جایی گِروی باده و دفتر جایی»، و با این بیت به پایان می رسد: «گر مُسلمانی از این است که حافظ دارد / وای اگر از پسِ امروز بُوَد فردایی!». منظور از بیت آخر، این است که، اگر مسلمان بودن همین است که حافظ (به معنای هر آدمِ مسلمانی) دارد انجام می دهد، وای به حال ما مسلمانان اگر فردای قیامتی فرا برسد و قرار باشد که کرده های پنهانیِ آدم ها مورد قضاوت قرار بگیرد. در حقیقت حافظ در این بیت مشغول انتقاد از متشرعین زمان خودش است، که در عین تظاهر به پارسا بودن، زیر زیرکی و در خَفا، هر گناهی می کردند و کسی زورش نمی رسید که بخواهد از آن ها انتقاد کند. اما متشرعین، به جای اینکه به فکر جواب دادن به این انتقاد باشند، اصلاً حرف را به خودشان نمی گیرند و با مَغلطه و سَفسطه در کلام، خودِ حافظ را مَحکوم می کنند؛ که ای حافظِ فُلان فلان شده! «اگر» از پسِ امروز بُوَد فردایی؟! یعنی تو به قیامت و معاد اعتقاد نداری؟ و داری برای چنین حقیقت مُسَلّمی که از اصول دین است، اما و اگر می آوری؟! آن ها با همین بهانه حکم اِرتداد حافظ را صادر کرده و می افتند به دنبالش تا دستگیر و اعدامش کنند. اما حافظ به خانۀ امام جمعۀ شیراز پناه می برد و در آن جا با مشورت او به چاره می اندیشد. امام جمعه که انسانِ عارف و فهیمی بوده، منظور حافظ را می فهمد و به او پیشنهاد می دهد که یک بیت، پس یا پیش از بیت آخر اضافه کند و به این ترتیب، معنای آن بیت را تصحیح نماید. حافظ نیز یک بیت به قبل از بیت آخر اضافه می کند، با این صورت؛ «این حدیثَم چه خوش آمد! که سحرگَه می گفت / بر درِ مِی کده ای، با دَف و نِی، تَرسایی» که «گر مُسلمانی از این است که حافظ دارد / وای اگر از پسِ امروز بُوَد فردایی!». تَرسا به معنی راهِب یا روحانیِ مسیحی است و معنیِ بیتِ یکی مانده به آخر که بعداً اضافه شد، این است؛ هنگام سحر که داشتم برای خواندنِ نماز صبح به مسجد می رفتم، از در می کده ای رد می شدم که دیدم، یک مسیحی، شراب خورده و با آواز و رقص اینگونه می خواند که «گر مُسلمانی از این است که حافظ دارد / وای اگر از پسِ امروز بُوَد فردایی»! یعنی حافظ با زیرکیِ تمام، آن حرف که خودش زده بود را به گردن یک مسیحی انداخت و این طور ادعا کرد که مسیحیان که کافر هستند و همیشه شراب می نوشند، نظرشان در مورد مسلمانان این است و به این طریق، کلاً صورت مسئله را پاک کرد و جان خودش را نیز نجات داد. از این دعواهای شَرع و شعری، هم در تاریخِ ما و هم در تاریخ جهان، زیاد است. نمونۀ معروفی از این دعواها، بر سرِ منصور حلّاج بود که می گفت «اَناالحق»؛ به این معنا که من آنقدر عاشق خدا هستم که تمام وجودم از خدا لبریز شده است و تماماً تبدیل به وجودی خدایی شده ام. اما متشرعین می گفتند نه! تو گفتی که خدا، خودت هستی و خدایی در بیرون وجود ندارد! البته منصور حلّاج نتوانست مانند حافظ از زیرِ کار در برود و سنگسار شد. خیام، بن سینا، زکریای رازی و خیلی از دیگر اندیشه وَرزان تاریخ ما، و البته کل جهان، در این مَنگنه ها گیر کردند و بعضی آن ها، مانند حافظ توانستند قضیه را جمع کنند و خیلی از آن ها، مانند ژاندارک فرانسوی، در آتش سوزانده شدند.


گردآورنده: رضا زارنجی
منبع: شرح شوق؛ سعید حمیدیان

از این نویسنده

Iran 78.5% Iran
United States 5.3% United States
Germany 3.5% Germany

جمع:

126

کشورها
امروز: 46
روز گذشته: 126
این هفته: 736
هفته ی گذشته: 880
این ماه: 1,859
ماه گذشته: 4,031

تماس با واحدهای اسوه

02155390120
02155482025
واحد وام، داخلی 1
واحد فرهنگی و ازدواج، داخلی 2
واحد رفاهی و خدماتی، داخلی 4
مدیریت:
02155377676
09911135529

ارتباط با ما

آدرس : تهران، میدان انقلاب، خیابان کارگر جنوبی، پایین‌تر از چهارراه لشکر، روبروی دانشگاه علامه طباطبایی (یا پمپ بنزین) کوچه شهید علی غیاثوند قیصری- بن بست آریا- پلاک 6 - زنگ سوم
ایمیل: info@osveh.org ساعت کاری موسسه: شنبه تا چهارشنبه 8 الی 16

کدام بخش از مطالب سایت برای شما جذابتر است؟