بسم الله الرحمن الرحیم
بیت حِکمی
در ادبیات، برای انواع بیت ها به مناسبت تعدادشان یا محل قرار گرفتنشان در بدنۀ شعر یا ویژگی های دیگر، اسامی متعددی گذاشته اند. مثل بیتِ مُفرد، بیت مَطلع، بیت الغَزل و... . یکی از این نام ها «بیت حِکمی» است. ابیات حکمی، ابیاتی هستند که در آن¬ها، شاعر، نوعی «حکمت» یا «نصیحت» را بیان می¬ کند. مثلاً در حالِ توصیفِ زیبایی ¬های طبیعت یا ناله از دوریِ معشوق نیست، بلکه دارد از این صحبت می¬ کند که زیبایی ¬های طبیعت «چه چیزی به ما می ¬آموزند؟» یا «با دوریِ معشوق چه باید کرد؟». در حقیقت شاعر، در ابیات حِکمی، نظریات مستقیم خودش درمورد هر چیزی را بیان می ¬کند و با دیدِ خودش از «بایدها» و «نبایدها» سخن می¬ گوید. پس اگر از مجموعۀ اشعار هر شاعری، ابیات حکمی آن را بیرون بکشیم، در حقیقت با همان «لُب مطلب» مدّ نظر شاعر مواجه می¬ شویم که می¬ خواسته در یک مجموعه شعر به ما بگوید. ابیات حکمیِ هر شاعری، مانیفِست یا «بیانیۀ اخلاقی» آن شاعر است. از طرفی؛ اگر بخواهیم بدانیم که فلان شاعر چگونه می¬ اندیشیده؟ یا چه¬ جور آدمی بوده است؟ باید به اَبیاتِ حِکمی¬ اش بپردازیم، چون شاعر، صرفاً به هنگامِ سرودنِ این اَبیات، خودش را در مواجهۀ مستقیم با مخاطب قرار می ¬دهد. یک مثال می¬ زنیم؛ این، اولین بیت از غزل شماره 8 حافظ است:
«جز آستانِ تواَم، در جهان، پناهی نیست
سرِ مَرا به ¬جُز این دَر، حواله¬گاهی نیست»
یعنی دمِ درِ خانۀ تو و کنارِ تو، تنها جایی است که من دارم و هرجا که بروم، در نهایت به همین جا برمی¬گردم، چون هیچ پناهی به¬ جُز اینجا ندارم. همان¬ طور که می¬ بینید، حافظ در این بیت، صرفاً دارد موقعیت خودش با یک نفر دیگر را تعریف می ¬کند و توصیف می ¬کند؛ که تا چه حد به آن شخص، ارادت دارد و چه¬ قدر به او دل ¬بسته است. شاید بشود زیبایی¬ های تکنیکی و تصویرپردازانه در این بیت پیدا کرد، اما حرفی برای شنیدن و یاد گرفتن در آن وجود ندارد. انگار شاعر نگاهش به آسمان است و اصلاً حواسش نیست که این شعر را قرار است یک نفر دیگر هم بخواند. انگار شاعر دارد با خودش حرف می¬ زند و به یک نفر که در ذهنش هست، ابرازِ ارادت می¬ کند. اما در بیت بعدی همین غزل، ناگهان چشمِ حافظ از آسمان به سمتِ مخاطب می ¬چرخد و حرف مستقیمی برای گفتن به او که مشغولِ خواندنِ شعر است به زبانش می¬ آید؛
«مَباش در پِیِ آزار و هرچه خواهی کُن
که در شریعتِ ما، غیر از این گُناهی نیست»
یعنی هر کار می¬ خواهی بکُن، فقط به کسی آزار نرسان. تنها گناهِ موجود همین است. خودت را برای انجامِ هر کاری سرزنش نکُن و فکر نکُن که گناه کرده¬ای. تنها گناهی که وجود دارد، آزار رساندن به دیگران است. اگر با کارَت به دیگران آزار می ¬رسانی، آن کار غلط است، در غیر این صورت، هیچ ممنوعیت دیگری در کار نیست. همان¬ طور که مشاهده می¬ کنید، حافظ در این بیت مشغول ارائۀ یک نوع جهان ¬بینی است. دارد قانون می¬ گذارد، چیزی را نَهی و چیزهایی را آزاد می ¬شمارد و به مخاطب می¬ گوید که من اینگونه فکر می¬ کنم و می¬ دانم که اینجور فکر کردن خوب است، پس تو هم اینگونه بیاَندیش. اینجا حافظ دارد یک «بیت حِکمی» می ¬سُراید. جالب است این را هم بدانیم که وقتی مشغول فال گرفتن از شعری هستیم، در حقیقت داریم دنبال ابیات حکمی آن شعر می گردیم. اکنون برای تمرین، چند شعر را مطالعه کنید، تا ببنید موفق به پیدا کردن ابیات حکمی در آن ها می شوید؟!
گردآورنده: رضا زارنجی
منبع: ادبیات عمومی دانشگاه