کرامات حضرت معصومه( سلام الله علیها)

اسوه ,موسسه فرهنگی قرآن و عترت اسوه تهران

بسم الله الرحمن الرحیم
کرامات حضرت معصومه (سلام الله علیها)
توضیحی درباره ی کرامت و ولایت تکوینی
یکی از اقسام ولایت ها که در سطح بالایی قرار دارد،((ولایت تکوینی)) است. ولایت تکوینی آن است که کسی توانایی تصرف در جهان آفرینش داشته باشد،مثلا حضرت عیسی علیه السلام دارای مقام ولایت تکوینی بود،یعنی می توانست در جهان خلقت تصرف کند و تعبیر قرآن،به اذن خدا،با دمیدن به مجسمه گلی پرنده،آن را زنده کرده و به پرواز در آورد،و یا کور مادرزاد را بینا نماید،و یا بیماری بی درمان برص را درمان بخشد، و از همه بالاتر مرده را زنده کند.(1)
این قدرت ملکوتی عیسی علیه السلام به خاطر آن بود که او عبد کامل خدا و از اولیا وپیامبران بود، و انسان می تواند در پرتو بندگی خالص و کامل به چنان مقاماتی برسد که خدا گونه شودو مظهر صفات کمال وجمال خدا گردد،چنان که امام صادق علیه السلام در سخنی فرمود: (( عبودیت و بندگی گوهری است که ربوبیت در آن نهفته است )) (2)
یعنی عبودیت به قدری انسان را به خدا نزدیک می کند که مظهر صفات خدا می شود،و به اذن پروردگار می تواند در جهان تکوین،تصرف کند و کارهای خدایی نماید.
توضیح اینکه: وصول به ربو بیت در پرتو پیمودن مراحل عبودیت گر چه در ظاهر تعبیر زننده ای است، زیرا معنی این جمله (( از بندگی تا خداوندگاری است ))مگر می شود انسان از مرز بندگی خارج شود، یا در مرز خدایی گام بگذارد؟
ولی به گفته استاد علامه شهید مرتضی مطهری رحمه الله (( باید توجه داشت که خدایی غیر از خداوندگاری است، مقصود از حدیث فوق این است که انسان در پرتو بندگی به خداوندگاری می رسد. ))(3)
اینک می گوییم: حضرت معصومه سلام الله علیها نیز بر اثر کمال عبودیّت وعرفان، و دستیابی به مقامات عالی معنوی به مرحله ای رسید که دارای چنین امتیازی شده و می تواند از مقام ولایت خود استفاده کرده وکارهای معجزه آسا و کرامت های شگفت کند. در اینجا در میان صدها نمونه نظر شما را به چند نمونه جلب می کنیم:
1- نجات گروه سرگردان با راهنمایی حضرت معصومه سلام الله علیها
سال ها قبل از انقلاب، گروهی از مردم یکی از شهرهای دور، در فصل زمستان برای زیارت حضرت معصومه علیه السلام عازم قم شده بودند. شب فرا رسید، برف سنگینی در زمین نشسته بود، این گروه در چند فرسخی قم راه را گم کردند، و در بیابان بدون وسیله، سرگردان شده و در مخاطره ی شدید قرار گرفتند،همانجا دست به توسل به دامن حضرت معصومه علیه السلام زدند تا با نشان دادن راه، آن ها را از خطر برهاند.
طبق سند موثق، یکی از خدّام آستانه ی مقدسه ی حضرت معصومه سلام الله علیها، مرحوم سید محمد رضوی می گوید:در ان شب ( بدون اطلاع از زائران در به در و سرگردان ) در حرم بودم، اندکی خوابیدم، در عالم خواب حضرت معصومه علیه السلام نزد من امد و فرمود : (( برخیز،چراغ گلدسته ها را روشن کن ))(4)
به ساعت نگاه کردم،دیدم اندکی از نیمه شب گذشته وهنوز چهار ساعت به اذان صبح باقی است ( و ما طبق معمول اندکی قبل از اذان،چراغ های گلدسته ها را روشن می کردیم ).
خوابیدم، دوباره حضرت معصومه سلام الله علیها را در خواب دیدم، این بار با تندی به من فرمود: (( برخیز مگر نگفتم چراغ های گلدسته ها را روشن کن .))
برخواستم وچراغ های گلدسته ها را روشن کردم، دیدم برف سنگینی آمده و همه جا را سفید پوش نموده است، ولی شگفت زده شده بودم که چرا امشب به دستور معصومه علیه السلام چراغ ها را زودتر روشن نموده ام؟ آن شب به سر آمد،صبح روز بعد که هوا آفتابی بود، از حرم عبور می کردم،شنیدم چند نفر از زائران به همدیگر می گویند: ((حضرت معصومه سلام الله علیها به داد ما رسید، چقدر باید از محضر مقدسش تشکر و سپاس گذاری نماییم!
اگر چراغ های گلدسته ها روشن نمی شد، ما در دل شب تاریک در بیایان پر از برف و هوای سرد،که راه را گم کرده بودیم، جان سالمی به در نمی بردیم، اگر چراغ گلدسته ها روشن نمی شد ما جهت شهر قم را در آن تاریکی ظلمانی هرگز پیدا نمی کردیم .))
راز خواب را دریافتم که چرا حضرت معصومه سلام الله علیها به من می فرمود:برخیز و چراغ گلدسته ها را روشن کن! (5)

2-امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در کنار حرم
از مطالب گفتنی اینکه: نقل می کنند، شخصی به نام سید عبدالرحیم که مورد وثوق بود گفت: در عالم خواب دیدم، در قبرستان بزرگ قم جمعیت بسیاری هستند، در این هنگام شخص بزرگواری را که سوار بر اسبی بود و از بازارچه می امد، مشاهده نمودم، دیدم در پشت سر آن سوار،شخصی گفت: (( این سوار حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد )) تا این خبر را شنیدم،سراسیمه به دنبال آن حضرت شتافتم،دیدم آن حضرت به صحن مطهر امد و در انجا پیاده شد. صحن خلوت بود، کسی را جز آن حضرت و شخصی که همراهش بود در آنجا ندیدم مشاهده کردم که آنها عبور کرده تا به در صحن عتیق رسیدند، افسار اسب را به دست من دادند تا آن را نگه دارم، با خود گفتم نگه داشتن اسب خوب است یا همراه حضرت بودن؟ سرانجام همراهی حضرت را بر گزیدم و افسار اسب را به دست همان شخصی که همراه امام بود دادم و خودم به دنبال حضرت روانه شدم، دیدم حضرت وارد حرم شد و در بالاسر مرقد حضرت معصومه علیه السلام توقف کرد، هیچ کس از خدّام نبودند،پیش خود فکر می کردم ایا به حضور حضرت بروم یا نروم؟در کنار رواق ایستادم،صدای آن حضرت را می شنیدم ،امّا چیزی نمی فهمیدم، پس از مدتی آن حضرت از حرم بیرون آمد و من نیز از حرم بیرون آمدم و پشت سر او به راه افتادم، ولی ناگهان ناپدید شد و هر چه جستجو کردم دستم به دامنش نرسید و از فیض حضور آن بزرگوار محروم گشتم. (6)

3-شفای بیماری بی درمان
از داستان های واقعی که نقل ان به تواتر رسیده این که: پای مردی به نام میرزا اسد الله از خدّام آستانه مقدسه حضرت معصومه سلام الله علیها بود بیماری شقاقلوس (یعنی یک نوع بی حسی و فلجی) گرفت، به حدی که انگشت های پایش سیاه شده و پزشک های ان زمان از درمان او عاجز شده بودند وبه اتفاق رای گفته بودند که باید پای او قطع شود.
یک روز قبل از آنکه موعد قطع پا فرا رسد،بیمار نامبرده با خود گفت حال که بنا است فردا پای مرا قطع کنند ، خوب است امشب در حرم مطهر حضرت معصومه علیه السلام بمانم و متوسل شوم.
شخصی به نام (( مبارک )) او را حمل کرد و به حرم برد، اواخر شب که خدّام، در های حرم را بستند، او خود را به پای ضریح انداخت و در مورد درد و بیماری خود ناله کرد وملتمسانه از حضرت معصومه علیه السلام خواست که از خدا بخواهد، پای او خوب شود،او تا صبح به توسل و سوز وگداز پرداخت، هنوز هوا تاریک بود، خدّام شنیدند که میرزا اسد الله، پشت در آمده فریاد می زند در را باز کنید، حضرت به من لطف کرد و توسط حضرت معصومه علیه السلام شفا یافتم، در را باز کردم دیدم میرزا اسد الله خوشحال است و بیماریش رفع شده، و او جریان شفایش را چنین شرح داد؛ بانوی بزرگواری نزدم آمد و فرمود تو را چه شده است؟ عرض کردم: بیماری پا مرا از پا انداخته، از خدا، یا شفا می خواهم یا مرگ! آن بانو گوشه مقنعه خود را بر روی پای من مالید و فرمود: خداوند تو را شفا داد احساس کردم که خوب شده ام واصلا درد پا ندارم.
ازآن بانو پرسیدم، شما کیستی؟ فرمود: (( آیا مرا نمی شناسی و حال آنکه تو خادم حرم من می باشی، من فاطمه دختر موسی بن جعفر علیه السلام می باشم. ))(7)
4-رفع خطر شدید سیل
کسانی که به وضع جغرافیایی شهر قم آگاهی دارند می دانند که در وسط شهر قم رودخانه بزرگی قرار گرفته و مسیر اب باران ده ها فرسخ از زمین های قبل از رودخانه از پایین گلپایگان و دلیجان گرفته تا قم در همین رودخانه به دریاچه قم می ریزد.
در این صورت ناگفته پیداست که هنگام بارش های شدید پی در پی، سیل های خطر ناکی در این رودخانه به جریان می افتد، و چنان که تاریخ قم نشان میدهد قرن ها پیش تاکنون چندین بار سیل رودخانه، طغیان کرده وموجب خسارت های بسیار شده است. در یکی از این موارد نوشته اند: زمانی سیل بسیار عظیمی آمد که اهل قم ر فوق العاده ترسانده، هر لحظه انتظار می رفت که خطر سیل ساختمان ها را ویران کند... .
در این بحران شدید مشاهده شد که دستی نمایان گردید وبه سیل اشاره کرد، و آن سیل به سوی دیگر رفته و رفع خطر نمود، از این رو شیخ زکی باغبان در آن شرفنامه ی معروف خود می گود:
روزی که سیل سیمره از رود (( نابار )) آمد به شهر قم زقضایای کردگار
دانی که کرد دفع بلا را از این دیار؟ معصومه بود دختر موسی سرفراز
ذریه ی رسول خدا، غمگسار قم (8)

5- نقّاره خانه به صدا در آمد
نقل می کنند در زمان مرجعیّت مرحوم آیه الله حاج شیخ عبدالکریم حائری« در حدود هفتاد سال قبل» شخصی بود که بسیاری از مردم قم او را دیده بودند، قسمت پایین بدنش کم حس وفلج بود به طوری که توانایی حرکت نداشت وهنگام راه رفتن پای خود را روی زمین می کشید، از اهالی قفقاز شوروی بود برای شفای پای خود به مشهد رفته بود ولی نتیجه ای نگرفته بود ، به قم به درگاه حضرت معصومه علیه السّلام رو آورده بود تا شفا بگیرید.
دریکی از شب های ماه رمضان بود که صدای نقاره خانه (9) بلند شد ، علّت پرسیدند ، گفتند حضرت معصومه علیه السّلام شخصی را که در پا عاجز بود شفا داد، بعد معلوم شد، که او همان شخص قفقازی است، وقتی اورا دیدند مثل اینکه اصلاً دردپا در او نبوده است وخودش می گفت: « دیگر دردی در بدن وپای خود احساس نمی کنم. » (10)
پی نوشت ها:

1-سوره آل عمران،آیه 49.
2-مصباح الشریعه،ص100.
3-ولاء ها و ولایت ها،استاد شهید مرتضی مطهری،ص73 تا 82.
4-با توجه به اینکه در آن عصر،برق شهر قم کم بود،و تنها برقی که موتور مستقل داشت ونور آن از دور پیدا بود،برق آستانه مقدسه بود.
5-اقتباص از ماهنامه کوثر،نشر آستانه مقدسه قم.
6-انوار المشعشعین،ج1،ص212.
7- انوار المشعشعین،ج1،ص216.
8-همان مدرک .
9-سابقا در قم نقّاره خانه بود که هم اکنون در مشهد هست، طبق معمول آن زمان هر گاه کرامتی از حضرت معصومه علیه السلام دیده می شد، نقّاره خانه را به صدا در می آورند تا مردم را از حادثه مهم، خبر دهند و هم اکنون در حال حاضر نیز، این سنّت تجدید شده است.
10-نظر این مطلب از مرحوم آیه الله محقق داماد رحمه الله علیه نقل شده است ( زندگانی حضرت معصومه السلام، ص45)

گردآورنده: واحد تحقیق و پژوهش موسسه فرهنگی قرآن و عترت اسوه تهران

از این نویسنده

Iran 73.8% Iran
United States of America 5.7% United States of America
Unknown 5.7% Unknown
Germany 3.2% Germany

جمع:

134

کشورها
امروز: 17
روز گذشته: 173
این هفته: 1,087
هفته ی گذشته: 865
این ماه: 17
ماه گذشته: 3,982

تماس با واحدهای اسوه

02155390120
02155482025
واحد وام، داخلی 1
واحد فرهنگی و ازدواج، داخلی 2
واحد رفاهی و خدماتی، داخلی 4
مدیریت:
02155377676
09911135529

ارتباط با ما

آدرس : تهران، میدان انقلاب، خیابان کارگر جنوبی، پایین‌تر از چهارراه لشکر، روبروی دانشگاه علامه طباطبایی (یا پمپ بنزین) کوچه شهید علی غیاثوند قیصری- بن بست آریا- پلاک 6 - زنگ سوم
ایمیل: info@osveh.org ساعت کاری موسسه: شنبه تا چهارشنبه 8 الی 16

کدام بخش از مطالب سایت برای شما جذابتر است؟