امروزه بحران مدرنیته در همه شاخههای علوم انسانی بهطورجدی مطرح است، بهطوریکه اندیشمندان هر حوزه که خود در دنیای مدرن چشم به جهان گشودهاند و در آغوش آن تمدن رشد یافتهاند، جسورانه به بنیادهای جامعهی مدرن تاخته و دستاوردهای علم و تکنولوژی آن را مورد انتقاد قرار دادهاند، بحرانهایی که همانند کنه[۱] بر جان پیکرهی جامعهی انسانی افتادهاند و خون اخلاق، ایمان و عدالت را میمکد؛ عدالتی که ریشه در اخلاق و اخلاقی که ریشه در ایمان دارد و میزان را مبنای عمل قرار میدهد بهطوریکه فرمود: «اَلَّا تَظغَوا فِی المِیزَانِ»[۲] هر کس در میزان طغیان نکرد در واقع به عدالت عمل کرده که امروزه نه تنها به آن عمل نمیشود بلکه بیعدالتی را در قالب علم آموزش میدهند و دنیا و آخرت انسانها را نابود میسازند که فرمود:«اعدِلٌوا هٌوَ اَقرَبٌ لِلتَّقوَی»[۳] در واقع بیشتر از آنکه از یک تبهکار آدم کش جانی بترسیم باید از عالم گمراه و تبهکاری بترسیم که هر چه در فکر فاسد خود داشته را به نام علم به دیگران انتقال داده است که قرآن درباره اینها میفرماید: «اَکثَرُهُم لَا یَعقِلونَ»[۴] تمدنی که علمش بر پایهی فساد، طغیان و بیعدالتی شکل میگیرد و در زمین فساد میکند محکوم به نابودی است که فرمود: «و الله لاَ یٌحِبٌّ الفَساَدَ». [۵]
دلواپسی و اضطراب فراوان تمدن امروز بشری در عملکرد مردمانش مجسم یافته و جوانان آن تمدن هر چقدر هم در رفاه و آسایش باشند و به آخرین تکنولوژهای روز نیز دسترسی داشته باشند احساس بیهویتی و پوچی خواهند کرد طوری که جوانان غرب مینویسند: No future! ۶
ازآنجایی امید مایهی حرکت و ناامیدی بدترین مرگ است، لذا باید کوشید و مؤلفههای ناامیدی را یافت و از گذشتگان عبرت گرفت تا مبادا به اشتباه آنان مرتکب شد، به هر میزان که بتوانیم از حال گذشتگانی که راه ظلمت و تاریکی را در پیش گرفتند و گمراه شدند عبرت بگیریم به همان میزان خواهیم توانست با چشمانی بینا و بصیر، و راهی پرنور با تکیه بر ایمان به سوی آینده حرکت کنیم که فرمود: «فَاعتَبِرٌوا یَا اٌولِی الابصَارِ»[۷]
در بین علوم مختلف انسانی غرب علوم فراوانی از جانب اندیشمندان آن حوزه مورد انتقاد قرار گرفته است اما بیشترین نقدها در علم مدرن به علم اقتصاد مدرن وارد است. اقتصاد مسئلهای است که امروزه به بزرگترین چالش روابط انسانی تبدیل گردیده است که از سازوکارهای موجود آن در جامعه میتوان دریافت که این علم تا به امروز نهتنها روابط انسانها را در سایهی اخلاق تسهیل نکرده است بلکه دستدرازی آن به اخلاق انسانها امور بشری را دچار چالشهای فراوانی ساخته است. علوم انسانی غرب را میتوان بیاخلاقترین، بیرحمترین، منزویترین، و ناکارآمدترین علوم انسانی در طول تاریخ بشریت نام نهاد که نمونهی بارز آن در علم اقتصاد مدرن مجسم یافته قابلمشاهده است.
نمیتوان از اقتصاد مدرن نوشت اما نامی از طمع (greed) به میان نیاورد، حرص و طمعی که از طریق سازوکارهای علمی در قالب رسانهها با دامن زدن به هوسهای خفتهی انسانی آنها را به سوی مصرفگرایی سوق میدهند. هدف از تبلیغات چیزی نیست غیر از ترویج فرهنگ مصرفگرایی تا به گمان خودشان اقتصاد را به گردش درآورند غافل از این که زمینهی فلاکت و بدبختی جامعه بشری امروزی را رقم زدهاند. طمع تا جایی پیش رفت تا اینکه بزرگترین اقتصاددانان هم از بیاخلاقی و ناکارآمدی آن زبان به گله گشودند و فریاد نابودی اقتصاد توسط طمع را سر دادهاند.
جوزف استیگلیتز در کتاب سقوط آزاد مینویسد: انگیزهی سودجویی، حرص و طمع در کسب منافع شخصی نه تنها ما را خوشبخت نکرد بلکه به ایجاد بحران اخلاقی منجر شد، زمانی که به دست آوردن پول مهمترین موضوع زندگی شود دیگر هیچ مجالی برای رفتار معقول باقی نمیماند. طمع هیچچیزی را برای پسانداز باقی نمیگذارد[۸]، بشر مدرن امروز نه تنها پسانداز ندارد بلکه بیشتر هم مصرف میکند در واقع مصرفی او ایجاد بدهی برای اوست که آن بدهی به بحران بدهی در آمریکا انجامید و منجر به ورشکستگی بانکها گردید بانکها بیشتر وام میدادند تا بیشتر سود کسب کنند اما بیشترین کسانیکه وام گرفته بودند از مردمان بیکاری بودند که توانایی بازپرداخت وام را نداشتند چون پولها بازنگشت بحران بدهی آغاز گردید.
علم اقتصاد مدرن از ربا و طمع تغذیه میشود، طمعی که آثار مخرب آن را از گذشته تا به امروز میتوان پیرامون خویش مشاهده نمود. شاید این سؤال به ذهن متبادر شود که چون تغذیهای هست به همان نسبت نیز رشد میتواند صورت گیرد اما اینطور نیست، همانگونه که تغذیهی انسان اگر نامناسب باشد بهمرورزمان هم روح او و هم جسم او آسیب خواهد دید و جسم و روح را نابود خواهد ساخت به همان نسبت اگر امور بشری هم از طریق سازوکارهای علمی نامناسب اداره گردد دچار فروپاشی خواهد شد. بشر مدرن که به روح قائل نیست در تغذیهی جسم و عقل خود هم سردرگم است چون طمع دارد فقط میخورد میخرد ثروتاندوزی میکند. اینطور نیست که طمع به رشد و شکوفایی بینجامد همانگونه که سیستم روحی و مادی انسان را از بین میبرد، روابط و امور انسانی را هم مثل نابودی محیطزیست، گرم شدن کره زمین، نابودی گونههای گیاهی و جانوری نابود میسازد. امام محمد باقر (ع) در حدیثی درباره طمع میفرماید:
«مَثَلِ الحَرِیصِ عَلَی الدُّنیَا مَثَلُ دُودَهِ القَزِّ کلَّمَا ازدَادَت مِنَ القَزِّ عَلَی نفسها لَفّاً کَانَ اَبعَدَ لَهَا مِنَ الخُروُجِ حتَّی تَمُوتَ غَمّاً»
مثل حریص به دنیا، مثل کرم ابریشم است که هرچه بیشتر دور خود ببافد خارج شدن از پیله بر او سختتر میشود تا آنکه از غصه میمیرد.[۹] امام علی (ع) میفرماید: حریص همواره در رنج است.[۱۰]
بشر امروزی به جهت جولان دادن به حرص و طمع پایانناپذیرش منابع کرهی زمین را با نظریههای علمی و با تکیه بر اندیشه علم اقتصاد مدرن چنان دچار نابودی و فروپاشی ساخته است که امکان زیست راحت نه تنها برای آیندگان بلکه برای بشر امروزی در کرهی زمین بسیار سخت و بغرنج شده است، بهطوریکه عدهای در بخشی از کرهی زمین از نبود منابع رنج میبرند و عدهای هم با استثمار منابع میان امیال و هوسهای خود نابود میشوند، در عصر فعلی از ماهیان اعماق دریا گرفته تا خاک کهکشانها از حرص، طمع و علم بیجهت انسان مدرن در امان نیستند، بشر مدرن آنقدر به طمع خویش جولان داده است که همهچیز را نابود ساخته، بهطوریکه برخی کارشناسان میگویند اگر جامعهی آمریکا با همین نحوه سبک زندگی پیش برود برای تأمین منابع جمعیت فعلی آمریکا باید منابعی به اندازهی سه کرهی زمین فعلی وجود داشته باشد تا امکان زیست در آن فراهم باشد.
این یک نمونهی بارز فاجعهای است که در جامعهی مصرفگرای سرمایهداری رخ داده است. طمع در نظریههای اقتصاد مدرن یک مقولهی بسیار با اهمیت است که اقتصاددانان از آن به عنوان یک عنصر مطلوب جهت رشد و شکوفایی یاد میکنند ((greed is good. چون در اقتصاد عموماً مصرف متغیر است و در اقتصاد مدرن خصوصاً پول مبنا است بنابراین برای تحریک مصرف انسانها طمع آنها برای خرید بیشتر از طریق رسانهها تحریک میگردد و همین که طمع تحریک شد مصرف بیشتر میشود مصرف بیشتر شد پول بیشتری نصیب شرکتها و از طریق آن به رسانهها تعلق خواهد گرفت، این چرخهی معیوب آنقدر تکرار میشود تا همهچیز را نابود میسازد و هیچ ترحمی در حق هیچکس و چیزی صورت نمیدهد و اصلاً برای انسان مدرن اهمیتی ندارد که آنشی که او میخرد ممکن است با تخریب منابع طبیعی و یا تخریب امور اخلاقی به دست آید. انسانی که قناعت ندارد گرفتار طمع خواهد شد و بیش از آن چیزی که فکر میکند بر سرعت فروپاشی خواهد افزود، فروپاشی که نه تنها زمزمه بلکه فریاد آن از زبان نهفقط مردم عوام جهان بلکه از دانشمندان مطرح این حوزه به گوش میرسد، اگر دچار طمع شدیم هرگز نخواهیم توانست در خود تغییر انفسی ایجاد کنیم هم اینکه در خود نتوانیم تغییر ایجاد کنیم زمینهی نا امنی، فساد و فقر را نه تنها در جامعهی خود بلکه در جهان را فراهم خواهیم ساخت، بشر مدرن چون نمیتواند در خود تغییر ایجاد کند پیرامون خود را تخریب میکند تا به نیاز نفس خویش پاسخ دهد و همین که منابع پیرامونی خود به پایان رسید دولتها شروع استثمار و استعمار دیگر ملتها میکنند تا برای رفع نیاز انسانهای حریص جامعهی خود دستبهکار شده باشند. گرسنگی، فقر و استثمار ارمغان تمدن حریصی است که نمیتواند در خود تغییر انفسی ایجاد کند، با کمی تأمل بر تاریخ استعمار کشورهای غربی میتوان به آمارهای تکاندهندهای دست یافت. سیاستهای استعماری انگلیس در هند منجر به گرسنگی و بدبختی ۳۰ میلیون نفر انجامید در دههی ۱۷۷۰ میلادی بشر حریص غرب بیش از ده میلیون هندی را در ایالت بنگال بر اثر قحطی، گرسنگی، بیماری و شکنجه به کام مرگ فرستاد تا با غارت منابع ملتها طمع خویش را پاسخ دهد، در سال ۱۹۴۲ نیز در اثر سیاستهای استعماری دولتهای غربی حدود ۵ میلیون انسان در اثر گرسنگی جان باختند، در سالهای ۱۹۸۱ نزدیک به ۵۰ میلیون بر اثر گرسنگی و سوءتغذیه جان خود را از دست دادند که این رقم بیش از مجموع قربانیان در جنگ جهانی دوم بود، روند مزبور همچنان ادامه دارد بهطوریکه فقط روزانه ۳۵۰۰۰ کودک در فقر و عدم توانایی به جهت تأمین منابع تغذیهای در جهان جان خود را از دست میدهند که متأسفانه بیشترین این جمعیت در آسیای جنوبی و شبه صحرای آفریقا زندگی میکنند.
امیرالمؤمنین علی (ع) میفرماید:
«اِنتَقِم مِنَ الحِرصِ بِالقَناعَهِ کَما تَنتَقِمُ مِنَ العَدٌوِّ بِالقِصاصِ»[۱۱]
از طمع با قناعت انتقام بگیر چنان که با قصاص از دشمن انتقام میگیری.
دو تفکر لیبرالی و سوداگری که رابطهی تنگاتنگی با یکدیگر دارند اقتصادی به وجود آوردند به نام اقتصاد لیبرالی که یکی از نمونههای بارز این اقتصاد در اقتصاد بازار آزاد Free Market مجسم یافته است. (اندیشهی فلسفی فایدهگرایی و تفکر فلسفی آزادی اینگونه تعریف میشود: تفکر فلسفی فایدهگرایی جرمی بنتام عملی را درست و عادلانه برمیشمارد که مطلوبیت آن بیشینه باشد، یعنی ما باید در امور انسانی به نحوی عمل کنیم تا سطح فایده و سود را به حداکثر برسانیم، بنتام میگوید از چیزهایی که در اختیار دارید به عنوان اصلیترین امر برای کسب لذت دنیوی استفاده کنید.[۱۲] و تفکر فلسفی آزادی که هر خواستهای را فینفسه مجاز و مشروع شمرده است.[۱۳]) بازاری که آن هرچه بخواهی میتوانی بفروشی و هرچه بخواهی میتوانی بخری، از اجاره دادن پیشانی صورت برای تبلیغ کالای شرکتها تا اجارهی رحم برای رشد دادن جنین کودکان زنانی که نمیخواهند فرم اندامشان از طراز خارج شود، بازاری که در آن نه تنها هیچ قیدی برای کسی تعریف نکرده بلکه برای کسب سود بیشتر فروش هر چیزی را آزاد گذاشته شده است، آزادی که نه تنها منجر به پیشرفت نشده است بلکه اخلاق اجتماعی و فردی را با چالشهای فراوانی مواجه ساخته است. با بسط و رشد اندیشهی لیبرالی و سوداگری بیاخلاقی فراوانی در جامعه به اصطلاح مدرن بروز و ظهور یافت، بهطوریکه انسانها برای کسب سود همهچیز خود را به فروش گذاشتند، همین آزادی نامشروع حاکم بر بازار کافی بود تا میزان بیبندوباری جنسی و ولنگاری اخلاقی و فرهنگی سیر صعودی به خود گیرد.
بازار آزاد که یکی از متولدین اندیشهی سوداگری و آزادی بی قید و شرط است فروش هر چیزی را برای کسب سود مباح میداند درحالیکه ارزش برخی از اقلام در عدم خرید و فروش آنها است.
علم اقتصاد مدرن آنقدر بیرحم و بیاخلاق است که حتی عواطف مادر و فرزندی را تحت تأثیر خویش قرار داده است که برای توضیح این بیاخلاقی میتوان به رویکرد عجیب بازاری اقتصاددانان غربی به مسئلهی کنترل جمعیت اشاره نمود، این اقتصاددانان از کشورهایی که نیاز به کنترل جمعیت دارند خواستهاند که پروانهی فرزند آوری قابل معامله صادر کنند.
سال ۱۹۴۶ اقتصاددانی به نام کنت بولدینگ ایجاد نظام پروانهی فرزند آوری قابل عرضه در بازار آزاد را برای حل مسئلهی ازدیاد جمعیت به برخی کشورها پیشنهاد کرد، به موجب این پیشنهاد به هر زن یک پروانهی فرزندآوری داده میشد و او مختار بود که خودش از آن استفاده کند و فرزند به دنیا بیاورد و یا اینکه آن را در بازار آزاد به دیگران بفروشد تا دیگران فرزند آوری کنند، در این بازاری که بولدینگ ترسیم مینماید عواطف و حق مادری به راحتی خرید و فروش میشود که قیمت آن بسته به منفعتی دارد که مادر تشخیص میدهد.[۱۴] از برآیند این چند موضوع به راحتی میتوان درک کرد که اقتصاد مدرن تمامش سیاست است، سیاستی که زیربنای آن هیچ حلال و حرامی را برنمیتابد و فقط و فقط سود و منفعت حالا اگر هر آن چیزی را هم که دارای قداست فردی و اجتماعی بود فروخت یا خرید بازار هیچ قضاوتی نمیکند چون اساس آن بازار بر (لسه فر) است.
پینوشت:
[۱] جانوری که خون موجودات را میمکد و آنها را از بی میبرد.
[۲] سوره الرحمن، آیه ۸ (مبادا در میزان طغیان کنید)
[۳] سوره مائده آیه ۸ (عدالت ورزید که به تقوا نزدیکتر است)
[۴] سوره مائده، آیه ۱۰۳ (بیشترشان نمیفهمند)
[۵] سوره بقره، آیه ۲۰۵ (خداوند فساد را دوست ندارد)
[۶] آیندهای در پیش نیست!
[۷] سوره حشر، آیه ۲ (ای اهل بصیرت عبرت بگیرید)
[۸] سقوط آزاد
[۹] کافی (ط السلامیه) ج ۲، ص ۳۱۶، ح ۷
[۱۰] میزان الحکمه ج ۳ ص ۲۱
[۱۱] شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید) ج ۲۰، ح ۶۰۷
[۱۲] درس گفتارهای مایکل سندل با عنوان «عدالت» در دانشگاه هاروارد – جلسه دوم
[۱۳] ظهور و سقوط لیبرالیسم – ص ۴۳
[۱۴] آنچه با پول نمیتوان خرید
Ystc.ir