هربرت سایمون: «ثروت اطلاعات، فقر توجه ایجاد میکند» یعنی اطلاعات بدون محدودیت تولید میشوند، هرچقدر اطلاعات بیشتر باشد توجه انسانها کمتر میشود و این هنر رسانه است که در زمان کمبود توجه افراد با کدام شیوه تخصصی افکار عمومی را به سمت مطلب موردنظر هدایت کند.
انیمیشن باس بیبی که در فارسی بچه رئیس یا بچه سالار ترجمه شده است، به کارگردانی تام مک گراث[1] و توسط کمپانی دریمورکز[2]، با الهام از کتاب تصویری مارلا فارزی[3]، با استفاده از زبان تخصصی هنر و با محوریت اقتصاد توجه به مسئله پویایی هسته خانواده میپردازد.
قهرمان داستان یا همان بچه رئیس انسان بالغی در کالبد یک بچه است که توسط کارخانه بچه سازی تولید شده! این بچه وارد زندگی یک خانواده سهنفره میشود تا در پوشش فرزندی، مأموریت مخفی و جهانی خود را که نجات خانوادهها در بحث «فرزند آوری» است به انجام برساند و از همینجا همهچیز تغییر میکند...
این ایده برای جامعه آمریکایی امروز به شدت مورد نیاز است، چراکه امروزه در سبک زندگی غربی-صنعتی جایگاه فرزند آوری روند نزولی پیداکرده و افراد برای فرار از تنهایی به سمت نگهداری از حیوانات خانگی[4] روی آوردهاند. زیبایی کار کارگردان انیمیشن باس بیبی به تصویر کشیدن خلأها و مشکلات تکفرزندی در زندگی ماشینی امروزی است.
مگ کراث با نگاه روانشناسانه کاراکتر دیگر فیلم را پسربچه 7 سالهای به نام تیمی[5] انتخاب میکند که با ورود نوزاد کتوشلوارپوش و ترسیم تضادها و دعواهای برادرانه، به ریشهیابی ترسهای کودکی از ترد شدنها و همچنین ناتوانی تکفرزندیها در برقراری ارتباط مناسب با دیگران که در رفتارهای خشونتآمیز تیمی نسبت به سایر نوزادان نمایش دادهشده، میپردازد.[6] اما چرا هفت سال؟! ازنظر روانشناسان سن هفت سال حداقل سنی است که فرد قادر به حل کردن و بررسی شرایط پیرامونش هست. کارگردان با هنرمندی نقد خود را به خستگیها و استرسهای والدین از کار روزمره و ناکارآمدی حضور پرستاران بچه در پر کردن خلأهای عاطفی کودکان را در طول این انیمیشن به تصویر میکشد!
از طرف دیگر استودیوی دریمورکز تلاش میکند تا با نشان دادن ارتباطات عاطفی قوی خانوادگی و ارزش کار گروهی، فضایی کاملاً ملموس را برای مخاطب خود خلق کند تا والدین نسبت به داشتن خانوادههای پویا و پرجمعیت بیشتر ترغیب شوند! چراکه کاهش جمعیت جوامع پیشرفته معضلات جدی همچون کاهش نیروی جوان، پیری و بینشاطی جمعیت، افزایش ابتلا به افسردگی، منفعل شدن عوامل فرهنگی، عدم رشد اجتماعی و درنتیجه عدم رشد و توسعه اقتصادی را برای این جوامع به همراه داشته است.
اما نکته جالب دیگر در این انیمیشن و همچنین انیمیشن Storks از کمپانی Warner Bros سیاست جدید در پرداختن به سند ۲۰۳۰[7] است؛ سؤالی که از ابتدا ذهن هر کودکی را درگیر میکند: «بچهها چگونه به دنیا میآیند؟!» پرداختن به این سؤال تبدیل به یکی از بزرگترین مسائل امروز هالیوود شده! پاسخ به این سؤال به یکی از اصول و بندهای سند ۲۰۳۰ در رابطه با ضرورت آموزش مسائل زناشویی و جنسی به کودکان اشاره دارد که این مسئله را حقی برای کودکان تلقی میکند که باید تمام امضاکنندگان این سند بدان پایبند باشند. سندی که میگوید والدین وظیفه دارند تا کیفیت مسائل جنسی و مشخصههای مرد و زن بودن را به کودکانشان آموزش دهند. اگر نمایش کارخانه بچه سازی در انیمیشن بچه رئیس را در کنار سکانس آخر انیمیشن Storks بگذارید که والدین همجنسباز کودکشان را در بغل گرفتهاند، همراه با این سؤال در ذهن «بیننده کودک» که بچه از کجا میآید؟! جوابش قطعاً یک پاسخ خواهد بود: از هرجایی! و این امر بستری فراهم میکند تا زمینه لازم برای مسئله بچهدار شدن زوجهای همجنسباز محیا شود درست مانند ریکی مارتین[8]، خواننده معروف و همجنسباز که از طریق بحث رحم اجارهای اکنون صاحب دو فرزند است. درواقع تا قبل از این دو اثر، اکثر انیمیشنهای کمپانیهای اصلی هالیوود تأکید شدید بر تکفرزندی یا تجرد و عدم فرزند آوری داشتهاند. بهعنوانمثال انیمیشن The Secret Life of Pets که در سال 2016 اکران شد، بر تجرد و مستقل زندگی کردن و جایگزینی حیوانات خانگی بجای فرزند یا شریک زندگی تمرکز زیادی داشته، اما در The Boss Baby، این حیوانات خانگی رقیب اصلی فرزند آوری شدهاند و اولویت به فرزند آوری تعلق میگیرد![9]
از دیگر آثار در این حوزه میتوانید انیمیشنهای Storks و Rugrats و همچنین مجموعه چندقسمتی Despicable me و The Incredibles را مشاهده کنید.
کلام آخر آنکه به این انیمیشن نقدهای جدی وارد است؛ همچون به کار بردن الفاظ و شوخیهای رکیک، نمایش صحنههایی از کودکان کاملاً برهنه و حتی به رسمیت شناختن برخی رویکردهای همجنسبازانه و البته حذف خدا به عنوان خالق هستی و یا به لحاظ تکنیکهای ساخت، خط داستانی، عمق کاراکترها، کمبود صحنههای مهیج و نظایر آن این انیمیشن دچار ضعفهای فاحشی است؛ اما اصل موضوع این است که این آثار فقط برای سرگرمی ساخته نمیشوند و مالک کمپانیها بهخوبی به این امر واقف هستند که صدها میلیون نفر در کل جهان این آثار را میبینند و تأثیر آن جهانی خواهد بود لذا تلاش میکنند تا یکسری مفاهیم را، چه مفاهیم موردنظر برای جامعه آمریکایی و چه مفاهیم موردنظر برای جوامع دیگر را، در کنار جلوههای بصری و تکنیکی انیمیشن در آن لحاظ کنند؛ و گنجاندن ظریفانه این مضامین در انیمیشنهای کودکان از هنرمندی هوشمندانه هالیوود است؛ زیرا باوجودآنکه امریکا وزارت فرهنگ ندارد اما سیاستهای فرهنگی خود را به شدت و با تدبیر از طریق هالیوود عملیاتی میکند درحالیکه مدیران و متولیان فرهنگی در جمهوری اسلامی ایران هنوز اندر خم یک کوچهاند! که نتیجه این طفره رفتن وضعیت جوانانی است که تلاش میکنند تا در تأسی به کشورهای توسعهیافته از بچهدار شدن به بهانههای مختلف طفره بروند و بهجای آن روابطشان را در نگهداری از سگ و گربههای فانتزی و مارکدار خلاصه کنند، آدمهای بِرند، در همان جهان اولیهایی که برای این جهانسومیها مدینه فاضله شدهاند، در مسائلی از ما پیشی گرفتند که قاعدتاً به دلیل فرهنگ غنی ملی-دینی باید برای ما پررنگتر باشد. این روند بهنوعی یادآور مسیر آندلیزه شدن است.[10]
ازاینرو توصیه اکید میکنم که علاوه بر دیدن و لذت بردن از فیلمها و انیمیشنها، به این نکته توجه داشته باشید که آثار کمپانی دیزنی و بازوهای اجرایی آن مثل دریمورکز را بهطور ویژه یکی دو بار با تأمل و دقت نگاه کنید.
[1] Tom McGrath
[2] DreamWorks Animation سومین کمپانی مطرح انیمیشنسازی بعد از والت دیزنی و پیکسار
[3] Marla Frazee
[4] Pet/puppy
[5] Tim
[6] Neil Genzlinger, The New York Times
[7] 2030 Agenda for Sustainable Development
[8] Ricky Martin
[9] Anca J., common sense media
[10] رجوع به تاریخ قبل و بعد از ورود اسلام به آندلس؛ تاریخ تحلیلی آندلس، دکتر محمدرضا شهیدی پاک ۱۳۳۲