به جزعلی (ع) کسی برای خلافت نبود، به همین جهت مردم مدینه او را به خلافت برداشتند، ولی بسیاری از بزرگان مدینه او را دوست نمی داشتند و می دانستند که علی (ع) پیش از آنکه اهل سیاست و بند و بست باشد اهل حق و احقاق حق است و قول حضرت رسول «اَقضاکم علی» (علی در داوری بر همه ی شما برتری دارد) درباره ی او صد در صد صادق است. به همین جهت بیشتر بزرگان و اشراف به هراس افتادند.
این عدّه ایام عمر و سختگیریهای مالی او را فراموش نکرده بودند و به اسراف و تبذیر های عثمان و دست و دل بازی او در بیت المال خو کرده بودند و نمی خواستند که بار دیگر روزهایی نظیر خلافت عمر و حتّی سخت تر و شدیدتر از آن را ببینند. علی (ع) هرگز ممسک نبود و حتّی سخاوت و گشاده دستی از صفات بارز آن حضرت بود، امّا در اموال شخصی خود، نه در اموال عمومی. او در اموال عمومی ممسک بود و به دقّت در این اموال عدل و احکام اسلامی را رعایت می کرد. این امر نمی توانست مایه ی پسند خاطر کسانی باشد که در زمان عثمان صدها هزار درهم و دینار بی استحقاق از او می گرفتند و از این راه ثروتهای بیکرانی اندوخته بودند..
آنچه طلحه و زبیر و معاویه و عمرو بن عاص و دیگران می خواستند، در حقیقت خونخواهی عثمان نبود. مردم کوفه و مصر از مدّتها پیش زمزمه ی مخالفت با عمال عثمان و تعدّی و تجاوز ایشان را به اموال عمومی سر داده بودند. معاویه که با حکومت چندین ساله ی خود در دمشق موقعیت مستحکمی به دست آورده بود و از مدّتها پیش خود را برای رسیدن به خلافت از راه جلب قلوب با اموال و وعده ها آماده می ساخت پیوسته از وضع عثمان و احوال مدینه به وسیله ی نمایندگان خود آگاهی داشت و می دانست که شورشیان و ناراضیان از هر سو روی به مدینه نهاده اند. او می توانست به یاری خویشاوند خود عثمان بشتابد و او را نجات دهد.
طلحه و زبیر که در مدینه بودند و از نفوذ و اعتبار بهره مند بودند می توانستند، دست کم به زبان، مردم را به سکوت و آرامش دعوت کنند. ولی از هیچ کدام کوچکترین حرکتی در یاری به عثمان و دفاع از او مشهود نگردید و فقط پس از قتل عثمان و در خلافت علی (ع) فریاد برآوردند که عثمان مظلوم کشته شده است، باید خون او را بگیریم. پس آنچه این اشخاص را به مخالفت با علی (ع)برانگیخت بیم و هراسی بود که از خلافت و رفتار عادلانه ی او داشتند. علی (ع) هم به جهت همین رفتار عادلانه و پیروی دقیق از حق از همان روز اوّل سیاست نرمش و انعطاف را کنار گذاشت و نخواست به مصلحت روز و با سیاست سازش، فکر مخالفان و
رقیبان را چند روزی مشغول کند و پس از آنکه موقعیت را محکم ساخت بر ایشان بتازد.
مغیره بن شعبه و عبدالله بن عباس این نصیحت را روزهای نخست به او دادند و توصیه کردند که دست به ترکیب حکومت و عمّال و کار داران عثمان نزند و به طلحه و زبیر و امثال ایشان شغلی واگذار کند تا به اصطلاح آبها از آسیا بیفتد و آنگاه هر آنچه دلش از عزل و نصب عمّال می خواهد انجام دهد. امّا علی (ع) در پاسخ ایشان گفت که او هرگز معاویه و امثال او را بر مسلمانان و اموال ایشان مسلّط نخواهد کرد؛ زیرا معاویه و امثال او، اهل دنیا و سیاست و نیرنگ هستند نه اهل دین و تقوا و عدل. پس حکومت علی (ع)حکومتی بود بر پایه ی عدل و تقوا و فضیلت و رعایت حقّ و ترجیح جانب مستمندان و ضعفا، نه بر پایه ی سیاست و رعایت مصالح دنیوی و به همین دلیل با طبع بیشتر بزرگان و اشراف عرب که در پشت پرده ی حمایت از اسلام، حمایت از اموال و قبیله و قوم خود را می دیدند، سازگار نبود و نیز به همین دلیل دیری نپایید و خلافت او اندکی بیش از پنج سال یا کمتر طول نکشید
حضرت علی (ع) در دوران خلافت کوتاه خود مظهر کامل عدالت و بی طرفی در امر قضا بود. در سیره ی او آورده اند که اگر چیزی می خواست بخرد نخست از فروشنده می پرسید که آیا او را می شناسد یا نه و اگر می دید که او را می شناسد از او چیزی نمی خرید؛ مبادا جانب او را رعایت کند
او همه ی عرب و عجم را در صورت مسلمان بودن به یک چشم می نگریست و تعصّب قومی و قبیله ای نداشت. به همین جهت مردم عادی کوفه یعنی کسانی که از غیر عرب و اهل کار و پیشه و تجارت بودند او را دوست داشتند.
بر خلاف بیشتر اشراف عرب که به جهت همین امر در باطن چندان از او دلخوش نبودند و یکی از دلایل سستی ایشان در نصرت و حمایت از آن حضرت شاید همین امر بود. درباره ی بیت المال بسیار سختگیر بود، رفتار او با دخترش زینب و برادرش عقیل معروف است. خلیفه ی پیش از او یعنی عثمان روش اشراف منشی داشت و قوم و قبیله ی خود را در درجه ی اوّل از هر حیث بر دیگران ترجیح می داد. همین روش تعصب نژادی بود که معاویه و خلفای بنی امیّه پس از او بسختی و شدّت دنبال کردند و همه ی اقوام مغلوب غیر عرب را «موالی» و بندگان خود خواندند
علی (ع) در دوران شصت و نه ماهه ی خلافت خود در اجرای دقیق احکام اسلام و حفظ حقوق مسلمانان لحظه یی نیا سود و در این راه از بذل جان نیز مضایقه نکرد. در شهر کوفه پیوسته در بین مردم و در دسترس همه بود. دفتر کار و محل ملاقاتها و به طور کلّی مرکز همه ی فعالیّتهای سیاسی و اجتماعی او مسجد کوفه بود. در بوته ی عدالت علی (ع) همه ی نابرابریهای طبقاتی و نژادی و رنگ و اقلیم ذوب می شد. چون طعم ستم را در مکّه و در شعب ابوطالب چشیده بود، راه نجات امّت را در اصلاح دادگستری و تأسیس محاکم شرع و تدوین قانون و استقلال قضات و تعلیم و تربیت ایشان تشخیص داد. برای حسن اداره ی دادگاهها و اجرای احکام ضوابط بی سابقه وضع نمود. دستور داد احکام فقهی مدوّن شود و به صورت قانون درآید. قضات را امتحان می کرد و برای آموزش آنها سمینار تشکیل می داد و دستورالعملهای روشن به طور انفرادی یا به صورت بخشنامه به ایشان می فرستاد.
.
منبع :امام علی ابن ابیطالب امیرالمومنین علیه السلام / عباس زریاب خویی