بسم الله الرحمن الرحیم
آیه ولایت 2
در قسمت گذشته به بررسی آیه ی55 مائده با توجه به سایر آیات قران و تفاسیر پرداختیم. در این قسمت با توجه به احادیث این آیه را بررسی می کنیم.
راه دوم : تفسير آيه با توجّه به احاديث
مرحوم محدّث بحرانى در غاية المرام 24 حديث از منابع اهل سنّت و 19 روايت از منابع و مصادر شيعه نقل كرده است، كه مجموعاً 43 حديث مى شود. بنابراين، رواياتى كه پيرامون اين آيه وارد شده متواتر است(1). علاوه بر اين، علاّمه امينى در كتاب بى نظيرش،الغدير، از بيست منبع معروف اهل سنّت رواياتى پيرامون آيه شريفه محلّ بحث نقل مى كند; منابع معروفى چون تفسير طبرى، تفسير اسباب النّزول، تفسير فخر رازى، تذكره سبط ابن جوزى و الصّواعق ابن حجر و نور الابصار شبلنجى و تفسير ابن كثير و مانند آن كه از اعتبار خاصّى در نزد اهل سنّت برخوردار است. راويان اين احاديث ده نفر از صحابه معروف، به شرح زير، مى باشند:
1 . هر گاه روايات وارده در مسئله اى، بقدرى زياد باشد كه انسان يقين به مضمون آن پيدا كند به چنين رواياتى، روايات «متواتر» مى گويند و نيازى به بررسى سند چنين رواياتى نيست. علاوه بر اين، علاّمه اميني در كتاب بي نظيرش، الغدير، از بيست منبع معروف اهل سنّت رواياتي پيرامون آيه شريفه محلّ بحث نقل مي كند. منابع معروفي چون تفسير طبري ، تفسير اسباب النّزول ، تفسير فخر رازي ، تذكره سبط ابن جوزي و الصّواعق ابن حجر و نور الابصار شبلنجي و تفسير ابن كثير و مانند آن كه از اعتبار خاصّي در نزد اهل سنّت برخوردار است . راويان اين احاديث ده نفر از صحابه معروف ، به شرح زير ، مي باشند :
1. ابن عباس 2. عمار ياسر 3. جابر بن عبد الله الانصاري 4. ابو ذر غفاري كه مشروحترين و متقنترين روايت را در اين زمينه نقل كرده است 5. انس بن مالك 6.عبدالله بن سلام 7 . سلمة بن كهيل 8 . عبدالله بن غالب 9 . عقبة بن حكيم 10 .عبدالله بن اُبىّ. علاوه بر اين كه از شخص حضرت على عليه السلام نيز رواياتى در شأن نزول آيه شريفه نقل شده و آن حضرت بارها به اين آيه استدلال كرده است. مضمون روايات فوق چنين است: روزى حضرت على عليه السلام در مسجد النّبى صلى الله عليه وآله مشغول نماز بود، نيازمندى وارد مسجد شد، و تقاضاى خويش را مطرح كرد، كسى چيزى به او نداد. حضرت على عليه السلام كه در آن هنگام در حال ركوع بود با دست به آن نيازمند اشاره كرد، او آمد و انگشتر را از انگشت مبارك آن حضرت بيرون آورد و از مسجد رفت; در اين هنگام آيه شريفه مورد بحث بر پيامبر صلى الله عليه وآله نازل شد.
مطلب مذكور مضمون بيش از چهل روايتى است كه پيرامون آيه شريفه فوق نازل شده است. ما در اينجا به ذكر سه روايت از روايات چهل گانه فوق اكتفا مى كنيم و اين روايات را مخصوصاً از تفسير فخر رازى نقل مى كنيم:
1ـ رَوى عَطـا عَنْ اِبْنِ عَبّاسْ أَنَّهـا نَزَلَتْ في عَلِيِّ بْنِ أَبيطالِب...(1)
شخصى به نام عطاء از ابن عبّاس، صحابى معروف و مفسّر قرآن، نقل مى كند كه او فرموده است: آيه ولايت در شأن علىّ بن ابى طالب(عليهما السلام) نازل شده است.
2ـ روى ان عبدالله بن سلام قال: لَمّـا نَزَلَتْ هـذِهِ الاْيَةُ، قُلْتُ، يا رَسُولَ اللهِ أَنَا رَأَيْتُ عَلِيّاً تَصَدَّقَ بِخـاتَمِهِ عَلى مُحْتـاج وَهُوَ راكِعٌ فَنَحْنُ نَتَوَلاّهُ(2)
روايت شده است كه عبدالله بن سلام گفت: هنگامى كه آيه شريفه «إنَّما وَلِيُّكُمُ اللهُ ...» نازل شد، به پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) عرض كردم: هنگامى كه على انگشترش را به شخص نيازمندى صدقه داد من آنجا حاضر بودم و اين صحنه را با چشم خود ديدم (حال با توجّه به نزول اين آيه درباره ولايت او) من ولايت ايشان را مى پذيرم.
3ـ سومين روايت، كه مهمترين و جامع ترين روايت در اين موضوع محسوب مى شود، از ابوذر غفارى نقل شده است. روايت مذكور را فخر رازى به نقل از ابوذر چنين مطرح مى كند:
ابوذر مى گويد: روزى همراه، با پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله وسلم نماز ظهر را به جماعت اقامه كرديم، پس (از نماز) نيازمندى تقاضاى كمك كرد، (بر اثر فقرى كه بر غالب مسلمانان حاكم بود) كسى از حاضران كمكى به او نكرد، سائل (كه از دريافت كمك نا اميد شده بود) دستانش را به سوى آسمان بلند كرد و چنين گفت: خدايا! تو شاهد باش كه در مسجد پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله تقاضاى كمك كردم، كسى كمكم نكرد! على عليه السلام كه در آن هنگام مشغول نماز (مستحبّى و نافله) بود با انگشت خِنْصِرْ (يعنى انگشت كوچك دست راستش، كه انگشترى در آن بود) به آن نيازمند اشاره كرد! شخص نيازمند به سوى آن حضرت آمد و انگشتر آن حضرت را در آورد و رفت. اين صحنه در حضور و جلوى چشمان پيامبرصلى الله عليه وآله (و اصحاب) انجام شد. پيامبرصلى الله عليه وآله (پس از ديدن اين صحنه زيبا و با شكوه، دست به آسمان بلند كرد و) فرمود: پروردگارا ! برادرم موسى بن عمران از تو تقاضايى كرد و گفت: «پروردگارا ! سينه ام را گشاده كن، و كارم را برايم آسان گردان; و گره از زبانم بگشاى; تا سخنان مرا بفهمند. و وزيرى از خاندانم براى من قرار ده، برادرم هارون را. با او پشتم را محكم گردان; و او را در كارم شريك ساز»(3)، و تو (در مقام اجابت خواسته اش) در قرآن چنين فرمودى: «بزودى بازوان تو را به وسيله برادرت محكم (ونيرومند) مى كنيم; و براى شما سلطه و برترى قرار مى دهيم.(4)» پروردگارا! من محمّد، پيامبر و برگزيده تو هستم، سينه ام را گشاده كن. و كارم را برايم آسان گردان; و وزيرى از خاندانم; يعنى على، برايم قرار ده، با او پشتم را محكم گردان.» ابوذر در ادامه اين حديث بسيار زيبا مى گويد: «به خدا قسم هنوز سخنان پيامبر(صلى الله عليه وآله)به پايان نرسيده بود كه جبرئيل نازل شد و آيه «انّما وليّكم الله و...» را بر پيامبر خواند! فخر رازى پس از نقل اين سه روايت مى گويد: «مجموعه رواياتى كه در اين مسأله وارد شده، همين سه روايت است.»(5)
پيام آيه ولايت
آيه شريفه محلّ بحث علاوه بر اثبات ولايت امير المؤمنين (عليه السلام)، پيام مهمّى نيز براى شيعيان آن حضرت، بلكه براى تمام مسلمانان جهان دارد. و آن اين كه:
على عليه السلام بطور تصادفى و اتّفاقى ولىّ و سرپرست مؤمنان و جانشين پيامبر آخرالزّمان صلى الله عليه وآله و خليفه شايسته خداى منّان نشده، بلكه رسيدن به اين جايگاه بزرگ عواملى دارد كه در خود آيه محلّ بحث آمده است. ايمان قوى و ريشه دار و اقامه نماز و حفظ رابطه بين خويشتن و خالق خويشتن و پرداخت زكات و برقرارى رابطه بين خويشتن و ساير انسانها، سبب شد كه على عليه السلام، امير المؤمنين گردد.(6)
بنابراين، آيه شريفه فوق به پيروان على (عليه السلام) مى گويد: اگر شما هم مى خواهيد پا جاى پاى على عليه السلام بگذاريد بايد ايمانى قوى و نيرومند داشته باشيد و در حفظ و تقويت آن بكوشيد و رابطه خويش را با خداوند مهربان بيش از پيش عميقتر و قوى تر نمائيد و هرگز از نماز غافل نگرديد و هماهنگ با نماز از پرداختن حقوق مالى خويش، مانند زكات و غير آن، خوددارى نكنيد. مخصوصاً در ماه مبارك رمضان كه ماه بيدارى و هوشيارى و عبادت و خودسازى است بايد تلاشى مضاعف در اين زمينه ها داشت و با تفكّر در مضامين دعاهايى كه در اين ماه عزيز خوانده مى شود گامى عملى در جهت رفع فقر و نياز نيازمندان، بهبود و شفاى بيماران، اداى قرضِ قرض داران، طلب رحمت و غفران براى از دنيا رفتگان، برطرف كردن غم و غصّه گرفتاران، آزادى و رهايى اسيران برداشته شود.
پی نوشت ها:
(1) و (2) التّفسير الكبير، جلد 12، صفحه 26.
(3) سوره طه، آيات 25 تا 32.
(4) سوره قصص، آيه 35.
(5) التّفسير الكبير، جلد 12، صفحه 26.
(6) به اصطلاح ما طلبه ها: «تعليق حكم بر وصف، مشعر به علّيّت است» يعنى اگر حكمى را براى وصفى بياورند مفهومش اين است كه آن صفت ، سبب اين حكم شده است; مثلا اگر گفته شود: «انسانهاى دانشمند را احترام كنيد» معنايش اين است كه دانش اين انسانها، سبب احترام آنها شده است.
نگارنده: گروه تحقیق موسسه فرهنگی قرآن عترت و پژوهش اسوه تهران
منبع: آيات ولايت در قرآن،آيت الله العظمي ناصر مكارم شيرازي،تهیه و تنظیم: ابوالقاسم عليان نژادي، نشر موسسه تحقيقات و نشر معارف اهل البيت (ع)، 1382