بسم الله الرحمن الرحیم
چرا ازدواج ؟ (1)
داشتن زندگي خانوادگي، امري طبيعي است و بر پايهي نظام خلقت استوار است و همين ازدواج است که پايه و اساس اجتماع را تشکيل ميدهد؛ زيرا خانواده پايه و اساس جامعه بشري است و بدون ازدواج هرگز خانواده و در پي آن جامعهي بشري تحقق نخواهد يافت. «يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَىٰ وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ...» (1)همانطور که در این آیه خداوند ابتدا به خلقت خانواده و سپس تشکیل جامعه اشاره نموده است. تأکيد و ترغيبهايي که از ناحيه آيات و روايات در زمينهي ازدواج وارد شده و بر اهميت و ضرورت آن دلالت دارد، به چند دسته تقسيم ميشود:
الف ـ مذمت مجرد ماندن و عدم اختيار همسر: تأکيد قرآن در صدر اسلام در ضرورت ازدواج، به گونهاي است که سفارش شده است، اگر کسي مجرد است و نميتواند با زنان آزاده ازدواج کند، با کنيزان ازدواج کند. « وَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ مِنكُمْ طَوْلًا أَن يَنكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِن مَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُم...» (2)
ب ـ تأکيد بر تشويق و ترغيب ديگران به ازدواج : قرآن به مؤمنين دستور ميدهد زنان و مردان را به همسري يکديگر درآوريد و نگذاريد زنان و مردان مجرد باقي بمانند. «وَأَنكِحُوا الْأَيَامَىٰ مِنكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ» (نور،32) آيه مذکور تشويق ميکند که وسايل و مقدمات ازدواج ديگران را فراهم کنيد؛ خواه زن يا مرد باشد؛ زيرا «اِنكِحُوا» به معني زن دادن و شوهر دادن است.
ج ـ عدم هراس از فقر مالي : خداوند متعال ميفرمايد: « إِن يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّـهُ مِن فَضْلِهِ» (نور،32) اگر علت ازدواج نکردن فقر باشد، خداوند آنها را بينياز خواهد کرد و به زندگي آنها نظري خواهد کرد؛ بنابراين هرگز نبايد ترس از فقر، مانعي براي ازدواج باشد.
ازدواج منشأ طبيعي دارد!
ازدواج به معناي جمع شدن نر و ماده اختصاص به افراد بشر ندارد؛ بلکه در مجموعه هستي اين قانون حاکم است و انسانها و افراد بشر جزئي از اين مجموعه هستند.
* «وَمِن كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ»(3)
* «وَاللَّـهُ جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَجَعَلَ لَكُم مِّنْ أَزْوَاجِكُم بَنِينَ وَحَفَدَةً» (4)
منشأ طبيعي ازدواج را ابتدا ميبايست در خلقت زن و مرد، غرائز و کششهاي آن دو جستجو کرد؛ بنابراين قبل از هر چيز، خلقت زن و مرد و اختلاف ميان اين دو و در حقيقت تفاوتهاي آنان را بايد مورد بررسي قرار داد تا مقدمهاي براي بحث عوامل و منشأ طبيعي ازدواج باشد.
درست است که طبق آیه ی 1 سوره ی نساء « يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا » بیان شده است که در خلقت زن و مرد به لحاظ گوهر مایه ی اصلی ، تفاوت و دوگانگی وجود ندارد و هر دو به یک شکل آفریده شده اند اما طبق آیه ی 36 سوره ی آل عمران « رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُهَا أُنثَىٰ وَاللَّـهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنثَىٰ » میتوان به راحتی تفاوت های جسمی و ظاهری زن و مرد و هم تفاوت های روحی و روانی آنها را از قسمت « وَلَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنثَى » دریافت نمود. قانون خلقت، زن و مرد را طالب يکديگر قرار داده و آنها را نيازمند به يکديگر آفريده است. در واقع زن و مرد در خود نواقصي ميبينند که با ازدواج و در کنار يکديگر بودن ميتوانند آن نواقص را برطرف کنند و مکمل يکديگر باشند. براي تحکيم پيوند ميان آنان، اين تفاوتهاي عجيب جسمي و روحي ميان آنها قرار داده شده است.با توجه به مقدمهي فوق، منشأ طبيعي ازدواج را ميتوان تحت چند عنوان مورد بررسي قرار داد که البته در این ماهنامه فقط به بیان موارد میپردازیم و در ماهنامه بعدی تک تک موارد را بررسی خواهیم کرد : 1- غریزه جنسی 2- نیاز به سکون و آرامش 3- نیاز به انس و مودت 4- میل به تداوم وجود خویش
الف ـ غريزه جنسي
همه انسانها اعم از زن و مرد در فطرت و باطن خود تمايل به جنس مخالف را مييابند و در ذات خود يک نحوه کشش متقابل احساس ميکنند و از تماس با جنس مخالف، لذت ميبرند. اين همان غريزه جنسي است که منشأ طبيعي ازدواج به حساب ميآيد و منشأ گرايش مرد به زن و بالعکس شده است. اين گرايش مبتني بر خلقت زن و مرد است و نياز به اثبات ندارد؛ زيرا زن و مرد آن را در خود مييابند و درک ميکنند. تکوينيات مرد و زن به گونهاي است که گويي اين دو براي هم آفريده شدهاند؛ نه زن از مرد بينياز است و نه مرد از زن و قرآن آن را يک واقعيت و حقيقت ميداند. « هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ » (بقره، 187)
بنابراين چنانکه پيش از اين بيان شد، مسير طبيعي و فطري غريزهي جنسي جز با برقرار شدن ارتباط جنسي با جنس مخالف ارضا نميشود؛ اين خود طبيعيترين مسير است؛ ليکن مسلم است که غريزه جنسي خود به خود راه صحيح ارضا را به انسان نشان نميدهد؛ مثل گرسنگي که انسان آن را احساس ميکند و با خوردن برطرف ميشود؛ آن را نيز درک ميکند؛ اما اينکه چه چيز بخورد يا چگونه بخورد، ديگر آن را طبيعت گرسنگي بيان نميکند.
قرآن اصل مسألهي شهوت و غريزه جنسي، همچنين مسير ارضاي آن را که چگونه بايد باشد و اينکه کدام مسير صحيح و کدام يک باطل است، را بيان کرده است.
« وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِّنَ الْعَالَمِينَ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ » (5)
در اين آيه، خداوند متعال اصل غريزهي جنسي را بيان کرده و مسير انحرافي آن را نيز گوشزد کرده است که تمايل و ارضاي شهوت با همجنس به طور دقيق خلاف مسير فطرت ميباشد و از همين جهت به آنها مسرف و تجاوزگر اطلاق کرده است. اين مسير باطل و غير صحيح در اعمال و ارضاي شهوت است.
امـا مسير صحيح ارضـاي غريزهي جنسي در قـرآن کريم، چنين بيان شـده اسـت: « وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ إِلَّا عَلَىٰ أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ » (6)
بنابراين از آيات فوق چنين استنباط ميشود:
اولاً، مسير فطري غريزهي جنسي آن است که با تمتع از جنس مخالف ارضا شود و ارتباط جنسي با همجنس ممنوع است. ثانياً، طبق آيه 5 و 6 سوره مؤمنون، رابطه با جنس مخالف محدود به آن چيزي است که در چهارچوب قانون و شرع بيان شده است که همان «ازدواج» ميباشد.
ب ـ نياز به سکون و آرامش
انسانها با توجه به زندگي اجتماعي و مادي خويش، داراي مشکلات و مسائل خاص زندگي خود هستند و چنانچه بخواهند زندگي صحيح همراه با لذت و سعادت داشته باشند، ميبايست آن نگرانيها، خستگيها و اضطرابها را از سر راه خود بردارند و تبديل به آرامش و سکون کنند. بر طبق فرمودهي قرآن کريم، « أَلَا بِذِكْرِ اللَّـهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ » (رعد، 28) انسانها نياز به آرامش دارند.
يکي از عوامل ازدواج، همان نياز و تمايل انسانها به آرامش و سکون است که در سايهي ازدواج، تحقق پيدا ميکند. اين آرامش و آسودگي از اين جا ناشي ميشود که اين دو جنس، مکمل يکديگر و مايهي نشاط و پرورش يکديگر ميباشند؛ به طوري که هر يک بدون ديگري ناقص است؛ به همين جهت است که به يکديگر تمايل پيدا ميکنند تا نواقص خود را برطرف کنند؛ اگر به هم برسند، سکون و آرامش که کمال آنها است، تحقق پيدا ميکند. اين آرامش هم از جهت جسمي و روحي و هم از جنبهي فردي و اجتماعي است و اين عدم تعادل روحي و ناآراميهاي رواني که افراد مجرد با آن دست به گريبان هستند، کموبيش بر همگان روشن است. خداوند متعال در اين رابطه ميفرمايد:
ـ « هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِيَسْكُنَ إِلَيْهَا...» (189)
ـ « وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا...»
جهت روشن شدن معناي آيه، لازم است واژهي سکون و سکونت از نظر اهل لغت بررسي شود:
«سکن» در لغت، به معني استقرار و ثبوت است و اين شامل استقرار و ثبوت مادي و معنوي، ظاهري و باطني ميشود و گاه از آن به طمأنينه و رفع اضطراب تعبير ميکنند و اگر با «اِلي» همراه شود، به معني اعتماد و اطمينان است. خداوند متعال ميفرمايد: « لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا » يا «ليسکن إِلَيْهَا » و نميفرمايد: « لِّتَسْكُنُوا عِندَها» يا « لِيَسکُن عِندَها»؛ زيرا «سُکن عِندَه» سکون جسمي را ميرساند؛ به جهت اينکه کلمه «عند» ظرف مکان است و براي اجسام آورده ميشود؛ اما «سُکن اليه» شامل سکون جسمي و روحي ميشود. از اين رو، « لِّتَسْكُنُوا » و «لِيَسکُن» مطلق است و شامل هرگونه آرامش و سکون ميشود.
نکته قابل توجه ديگر اين است که قرآن علت خلق زن براي مرد و بالعکس را همان سکونت و آرامش بيان ميکند و اين از تعليل آيهي « خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا » به دست ميآيد. همچنين از دو آيهي فوق الذکر، اين نکته به دست ميآيد که ازدواج موجب آرامش زن و مرد ميشود نه اينکه فقط زن موجب آرامش و سکونت مرد شود؛ زيرا اولاً در آيه آمده است: « لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا » و اين خطابي است که شامل زن و مرد ميشود؛ ثانياً بر فرض اينکه آيهي «ِيَسکُن إِلَيْهَا » فقط شامل مرد شود به دليل تلازم ميان آرامش و سکون، اگر اين آرامش در مرد تحقق پيدا کرد، بالتّبع براي زن هم آرامش و سکون حاصل ميشود.
پی نوشت ها:
(1):(حجرات، 13
(2): (نساء،25)
3(ذاريات،49)
4(نحل،72)
(5)(اعراف، 81-80)
(6) (مؤمنون، 6-5)
(7) (اعراف، 189)
(8) (روم، 21)
نویسنده و پژوهشگر: زینب دولتی
منابع: : قرآن کریم / کتاب خانواده (مجموعه بیانات مقام معظم رهبری پیش از خطبه عقد برای جوانان)/ مجموعه کتاب های بهتر از آینه و شمعدان (پژوهشگران مرکز حیات طیبه)