بسم الله الرحمن الرحیم
اهمیت تشکیل حانواده
خانواده، کلمهای طیبه است، کلمه طیبه هم خاصیتش این است که وقتی یک جایی به وجود آمد، مرتب از خود برکت و نیکی میتراود و به پیرامون خودش نفوذ میدهد. کلمه طیبه همان چیزهایی است که خدای متعال آن را با همان اساس صحیح به بشر اهدا کرده. خانواده یک اجتماع کوچک است که اول از زن و شوهر شکل میگیرد؛ بعد با آمدن فرزندان گسترش مییابد؛ از فرزندان، باز فرزندان به وجود میآیند و مثل درختی که شاخ و برگ میکند، بارور میشود. خدای متعال، دوستدار این اجتماعات کوچک است.
جامعه اسلامی، بدون بهرهمندی کشور از نهاد خانواده سالم، سرزنده و بانشاط، اصلا امکان ندارد پیشرفت کند. بالخصوص در زمینههای فرهنگی، و البته در زمینههای غیرفرهنگی، بدون خانوادههای خوب، امکان پیشرفت نیست. پس خانواده لازم است. حالا نقض نشود که شما میگویید در غرب خانواده نیست؛ پیشرفت هم هست. آنچه که امروز در ویرانی بنیاد خانواده در غرب روزبه روز بیشتر دارد نمودارهایش ظاهر میشود، اینها اثرش را خواهد بخشید؛ هیچ عجلهای نباید داشت. حوادث جهانی و حوادث تاریخی این جور نیست که زود بازده و زوداثر باشد؛ اینها به تدریج اثر خواهد گذاشت، کمااین که تا حالا هم اثر گذاشته. آن روزی که غرب به این پیشرفتها دست پیدا کرد، در آنجا هنوز خانواده سر جای خودش بود؛ حتی مسئله جنسیت با همان رعایتهای اخلاقی جنسی- البته نه به شکل اسلامی، بلکه به شکل خاص خودش- وجود داشت. اگر کسی با معارف غربی آشنا باشد، هم در اروپا و هم بعداً در آمریکا این را میبیند و مشاهده میکند. این مسئله رعایتهای اخلاقی دو جنس نیست به یکدیگر، مسئله حیا، پرهیز از تهمت، اینها چیزهایی بود که آن روز وجود داشت. این بیبندوباریها و اباحیگریها به تدریج در آنجا به وجود آمده. آن روز یک زمینههایی فراهم شد و به اینجا رسید. وضع امروزهم فردای بسیار تلخ و سختی را برای آنها رقم میزند.
اینی که میبینید غربیها در داخل کشورهای شرقی، کشورهای اسلامی، کشورهای آسیایی، این همه سعی میکنند شهوترانی را رواج بدهند، برای چیست این؟ یکی از عللش همین است که میخواهند با این کار خانوادهها را متلاشی میکنند تا فرهنگ اینها را تضعیف کنند تا بتوانند سوار اینها بشوند. چون یک ملتی تا فرهنگش تضعیف نشود، کسی نمیتواند او را مهار کند، به دهان او دهنه بزندو سوار دوش او بشود و او را براند. آن چیزی که ملتها را بیدفاع میکند، دست اجانب اسیر میکند، از دست دادن هویت فرهنگیست. این کار هم، با برهم خوردن بنیاد خانوادهها در جامعه، آسان میشود. برای استعمارگرها و دشمنها.
خانواده که متزلزل شد، اخلاق اجتماعی ضربه میخورد، سنتهای قدیمی و پایدار و ماندگار که مایه سعادت جوامع است و محصول تجربه طولانی ملتهاست، از بین میرود راحت. میدانید یک جامعه بر اساس تفکرات حکمتآمیز بزرگانش، حکمایش- اگر مردان الهی دارند،آنها- به یک سلسله ارزشها دست پیدا میکند،اینها میشود اساس زندگی یک جامعه؛ یک تقیدّاتی، چیزهایی که جایی هم ننوشته است، اما مورد رعایت است، نسبت به وفاداری به یکدیگر، امانت نسبت به یکدیگر، این چیزهاییست که مردم مراعات میکنند. وقتی که اساس خانواده در هم شکست، این چیزها از نسلی به نسل دیگر منتقل نمیشود. فرزندان از پدر و مادر چیزی یاد نمیگیرند. ایمان را منتقل نمیکنند، صفات و خصال نفسانی را منتقل نمیکنند، این خسارت بزرگیست که جامعه به خاطر ضعف خانواده میخورد.
جامعه بیخانواده جامعه آشفتهای است، جامعه نامطمئنی است. جامعهای است که در آن مواریث فرهنگی و فکری و عقاید نسلها به یکدیگر آسان منتقل نمیشود. جامعهای که در آن تربیت انسان به راحتی و روانی صورت نمیگیرد. اگر جامعهای خانواده نداشته باشد یا خانواده در آن متزلزل باشد، انسان در بهترین پرورشگاههای خود، پرورش پیدا نخواهد کرد.
خانواده خوب یعنی زن و شوهری که با هم مهربان باشند، باوفا و صمیمی باشند و به یکدیگر محبت و عشق بورزند، رعایت همدیگر را بکنند، مصالح همدیگر را گرامی و مهم بدارند، این در درجه اول.
بعد، اولادی که در آن خانواده به وجود میآید؛ نسبت به او احساس مسئولیت کنند، بخواهند او را از لحاظ مادی و معنوی سالم بزرگ کنند، بخواهند از لحاظ مادی و معنوی او را به سلامت برسانند، چیزهایی به او یاد بدهند، به چیزهایی او را وادار کنند، از چیزهایی او را بازدارند و صفات خوبی را در او تزریق کنند. یک چنین خانوادهای اساس همه اصطلاحات واقعی در یک کشور است. چون انسانها در چنین خانوادهای خوب تربیت میشوند، با صفات خوب بزرگ میشوند، با شجاعت، با استقلال عقل، با فکر، با احساس مسئولیت، با احساس محبت، با جرأت، جرأت تصمیمگیری، با خیرخواهی- نه بدخواهی- با نجابت، خب، وقتی مردم جامعهای این خصوصیات را داشته باشند، یعنی خیرخواه و نجیب و شجاع و عاقل و متفکر باشند و قدرت اقدام داشته باشند، این جامعه دیگر روی بدبختی را نخواهد دید. جامعهای که این طور خانوادهها را داشته باشد، به صلاح خواهد رسید و نجات پیدا خواهد کردو اگر مصلحی در جامعه باشد، میتواند این طور جوامع را اصلاح نماید. اگرخانوادهای نبود، بزرگترین مصلحین هم بیایند نمیتوانند جامعه را اصلاح کنند.
اسلام میخواهد این کانون تشکیل بشود و به وجود بیاید. هنر ادیان و بیشتر از همه اسلام، در این است که غرائز جنسی و غریزه زوج طلبی انسان را که غیر از غریزه جنسی است، در خدمت تشکیل خانواده قرار داده و کاری کردهاند که کانون خانواده، با پیشوانه غریزهی جنسی، یا با پشتوانهی آن غریزه دیگر- که از غریزه جنسی عمومیتش بیشتراست- تحقق پیدا کند و باقی بماند. بعضیها ممکن است در سنین خاصی نیاز جنسی هم نداشته باشند، اما نیاز به زوجطلبی را دارند و میباید زوجی از جنس مخالف را داشته باشند؛ زن و مرد فرقی نمیکند. سَکَن، مایه آرامش است. ادیان و بیش از همه اسلام ، اینها را پشتوانه تشکیل خانواده قرار دادهاند.
گرداورنده: واحد تحقیق و پژوهش موسسه فرهنگی قرآن و عترت اسوهتهران