آینه را که در مقابل خودت میگذاری، میخواهی خودت را ببینی. از انعکاس خودت در آینه، یک خودآگاهی نسبت به ظاهر خودت برایت آشکار میشود.
وقتی نوزاد چندروزه یا یکی دوماهه بودی آینه را که میدیدی هیچ عکسالعملی نشان نمیدادی و نمیفهمیدی یعنی چه.
آینه بود، اما توجه به خودت نبود.
اما وقتی بزرگ شدی، آینه هست، توجه به خودت هم هست و این توجه به خودت باعث میشود نسبت به ظاهر خودت، خودآگاهی پیدا کنی.
این ظاهر جسم تو است که به وسیله آینه هویدا میشود، حال اگر آینهای باشد که خود حقیقی تو را هویدا کند، چه؟
آیا چنین آینهای هست؟
آیات و روایات فروانی وجود دارد که نشان از وجود آینهای به نام «فکر» در وجود انسان است که هر چه عمیقتر شوی، خودت را به خودت آشکار میکند.
خودت که به خودت آشکار شدی، آنگاه خارج از خودت را عمیقتر و حقیقیتر خواهی شناخت.
از طرفی جنس دنیا غفلت است. اما آیا راه برای تو بسته است؟ آیا چون جنس دنیا غفلت است، تو نیز باید نسبت به شناخت خود حقیقیات غافل باشی؟
یک مثال را در ذهن خود مجسم کن. جنس دریا غرقکنندگی است، اما فردی که خود را در دریا میاندازد تا شنا یاد بگیرد و با خاصیت غرقکنندگی دریا مبارزه کند، صفتی در او بروز میکند به نام «شناگر».
تو نیز اگر با جنس غفلت دنیا مبارزه کنی، صفتی در تو بروز میکند به نام «ذکر». «ذاکر» که شدی، غفلتها به کنار میرود.