بسم الله الرحمن الرحیم
اسلام بی نقص من – مهربانی وحکمت خداوند (قسمت دوازدهم)
ادامه مبحث مهربانی خداوند هستیم، یک مهربانی دل انگیز که تمام موجودات آنرا حس کرده اند، بدون خودخواهی وغرض شخصی، بدون هیچگونه نقص؛ چراکه در ذات خداوندمتعال، نقص وجود ندارد ؛ حتی ذره ی کوچکی.
وقتی دست کودکی می سوزد و مادرش با مهربانی دستش را با لیف ، خیلی محکم می شوید ،آن کودک جاهل است ، در دلش می گوید چقدرمادرم بیرحم است که نمی بیند من رنج میکشم ، درد می کشم،دستم دارد ازسوختگی وازشدت این لیف می سوزد، ولی او بی رحمانه با این شدت دست من را می شوید؛ این کودک به مادرش پرخاش می کند و چنگ میزند...
وقتی خداوند متعال ، تکالیفی را که به نظر ما سخت است، از سرمهربانی برای سعادت ما مقررکرده است، دلیلش آزار ما نیست ؛ چرا که همانطور که گفتم، ذره ای نقص در ذات خداوند وجود ندارد؛ مگرمیشودکه مهربان ترین مهربانها ، بخواهد منِ ضعیف را آزار بدهد؟؟ منی که نه طاقت گرمارا دارم ونه سرما؟؟ بنظرشما، ما در مقابل این همه مهربانی اوچه می کنیم؟ بنظرمن یاتکالیف را درست انجام نمی دهیم و یامدام به خداوند غرمیزنیم!! (البته بندگان حقیقی از این قاعده مستثنی هستند.)
او حکیم مهربان است، بدون علت کار نمی کند، حالا بایدببینیم حکیم یعنی چه؟
«حکیم به معنای متقن کار، و کسی است که هیچ عملی از وی،از جهل وگزاف ناشی نمیشود، هر چه میکند با علم میکندو مصالحی را در نظر میگیرد. حکیم کسی است که کار را جز به جهت مصلحت انجام نمیدهد، بلکه هر کاری صورت میدهد به خاطر این است که دارای مصلحتی است که انجام دادنش را بر ندادنش ترجیح میدهد.»
* نتایج حکمت الهی
- رابطه حکمت خداوند با عدل
از تامل در معنای حکمت عملی -مبنی بر تنزه خداوند از انجام افعال ناروا- روشن میشود که صفت عدل از لوازم آن است. به عبارت دیگر چون خداوند سبحان حکیم است، هیچ کار زشتی انجام نمیدهد و از آنجا که ظلم یکی از نمونههای عمل زشت و قبیح است در نتیجه خداوند هیچ ظلمی انجام نمیدهد و همه کارهای خداوند عادلانه است.
- امتناع تکلیف بما لا یطاق
تکلیف بما لا یطاق ( یعنی تکلیف نمودن فرد به آنچه که توانایی انجام آن را ندارد) از نظر عقل امری زشت و نارواست و از آنجا که خداوند حکیم بوده و صدور فعل ناروا از او محال است هرگز کسی را تکلیف بمالایطاق نمیکند چنانکه علامه حلی میگوید:« بر پایه اصل حکمت محال است خداوند فردی را که توانایی انجام کاری را ندارد بر انجام آن تکلیف نماید. »
-وجوب لطف بر خداوند
بر اساس پذیرش اصل حکمت خداوند، موجودات برای هدفی خلق شدهاند چنانکه در قرآن فرمود:«وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ».سوره ذاریات آیه 56
بنابراین از آنجا که خداوند سبحان کار عبث و بیهوده انجام نمیدهد و همه افعال او غایتمند است، لازم است برای نیل انسانها به غایت و هدف مطلوب خود، همه لوازم و زمینههای مناسب را مهیا فرماید و این چیزی جز قاعده لطف نیست.
- مختار بودن انسان
از دیگر نتایج پذیرش اصل حکمت الهی،مختار بودن انسان در افعال خویش است. زیرا تکلیف نمودن انسان مجبور و ستایش یا نکوهش ( پاداش و عذاب ) او بر کاری که بر انجام آن مجبور بوده است از نظر عقل و عقلا امری قبیح و نارواست. در حالیکه بر اساس اصل حکمت، خداوند فعل قبیح و ناروا انجام نمیدهد بنابراین انسان در انجام افعال خویش مختار است و نه مجبور.
این خدای بزرگ ، چون اینقدر مهربان است و زندگی مراحکیمانه رقم زده است و عالم به احوال من است، بسیار دوست داشتنی و قابل اعتماد است. آیا می شود چنین بزرگوار بی همتایی را دوست نداشت و از دستوراتش که از سر لطف می باشد تبعیت نکرد؟؟ اعطای اسلام هم ، یعنی اعطای روش خوب زیستن ؛ خداوند بزرگ را به خاطر این نعمت بزرگ سپاس می گویم.
ادامه دارد...
گردآورنده : فاطمه صالحی
منبع: قرآن کریم و سایت ویکی فقه