احکام مجموعهاي از بايدها و نبايدهاست که در مجموع به پنج دسته تقسيم مي شود که در طرح زير به طور مختصر بيان شده است
واجب - بايدها مانند نماز ، روزه
حرام - نبايدها مانند دروغ و شرابخوري
مستحب - انجامش بهتر مانند نماز جماعت ، نماز نافله
مکروه - ترکش بهتر مانند خوردن غذاهاي داغ ، فوت کردن به غذا
مباح - ترک و عمل آن يکسان مانند نشستن و برخاستن بطور معمول
فلسفه احکام
گروهي ، سؤالهايي درباره فلسفه احکام ميکنند; به عنوان مثال ، ميپرسند
چرا بايد نماز بخوانيم ؟ چرا بايد براي نماز وضو بگيريم ؟ فلسفه اين که در نماز پيشاني خود را بر روي خاک ميگذاريم چيست ؟ چرا در اسلام استعمال ظروف طلا و نقره حرام است ؟ چرا دفن ميت لازم است ؟ چرا خوردن گوشت مردار جايز نيست ؟ و چرا . . . .
پاسخ براي اين که پاسخ تمام سؤالهاي فوق و نظاير آنها روشن شود ، بهتر است که يک اصل اساسي و قاعده کلي در باره فلسفه احکام بيان شود تا در همه موارد ، قانع کننده باشد .
ما وقتي به زندگي روزانه خود مينگريم ، ميبينيم هنگامي که بيمار ميشويم و به دکتر مراجعه ميکنيم ، دکتر نسخهاي مرکب از چند داروي مخصوص ، مانند آمپول ، کپسول ، و قرص براي ما مينويسد و دستور ميدهد که هر روز يکي از اين آمپولها را تزريق کنيد و هر چهار ساعتيکي از اين کپسولها و هر شش ساعتيکي از اين قرصها را ميل نماييد و اضافه ميکند که از ترشيها و غذاهاي سرخ کرده پرهيز کنيد و . . .
ما بدون اين که از خصوصيات داروها سؤالي نماييم به دستورهاي او عمل ميکنيم ، زيرا به علم و دانش و تخصص وي در رشتهطب معتقديم و ميدانيم که او جز معالجه و بهبود ما منظور ديگري ندارد .
همين طور وقتي به يک مهندس ساختمان مراجعه ميکنيم و از او ميخواهيم که براي ما ساختمان زيبايي بسازد ، او ميگويد اين نقشه در زمين شما جالب از کار در ميآيد و لازم است که لوازم و مصالحي را که صورت ميدهم ، تهيه کنيد; ما چون به تخصص او در رشته ساختمان ايمان داريم و ميدانيم که او نميخواهد به ما ضرر و زياني برساند ، بنابه دستور او مصالح را طبق صورتي که به ما داده است ، تهيه ميکنيم و در اختيار او ميگذاريم و هيچ در کار او چون و چرا نميکنيم .
اين دومثال و نظاير آن روشن ميکند که اگر انسان به علم و دانش کسي ايمان داشته باشد و او را در رشته خود متخصص بداند و نيز بداند که نظر سويي در کار نيست ، قطعا دستورات او را در آن رشته بدون اينکه از او توضيحات زيادي بخواهد ، مورد عمل قرار ميدهد .
اکنون که اين مقدمه روشن شد ميگوييم احکام و مقررات ديني هم نسخههايي است که پيامبران الهي و پيشوايان ديني از طرف خدا براي بشر آوردهاند تا سعادت و خوشبختي آنان را از هر جهت تامين نمايند .
بديهي است هنگامي که ما اعتقاد داشته باشيم که اين احکام از علم بيپايان خداي تبارک و تعالي سرچشمه گرفته و به حکمت و لطف و مهرباني خدا ايمان داشته باشيم و نيز بدانيم که پيامبران الهي در تبليغ و رساندن احکام به هيچ وجه گرفتار خطا و لغزش نميشوند ، ( به معصوم بودن آنان معتقد باشيم ) در اين صورت با کمال جديت و بدون هيچ گونه اضطرابي در عمل به دستورهاي ديني ميکوشيم و هيچ نيازي نميبينيم که از فلسفه احکام و مقرراتي که قرار داده شده استسؤال نماييم; زيرا ميدانيم که خدا علم برآغاز و انجام همه چيز دارد و هرچه مقرر کرده به خير و صلاح ما بوده است و انبياي الهي ، در بيان احکام ، اشتباهي نکردهاند .
آري ، اگر کسي در وجود خدا يا علم و دانش و حکمت او يا در حقانيت انبيا و معصوم بودن آنان ترديد داشته باشد ، لازم است قبل از اين سؤال در اصل اعتقاد به خدا و صفات کماليه او و حقانيت پيامبران الهي و صفات ايشان وارد بحثشود .
بنابراين ، کسانيکه پايه توحيد خود را محکم ساختهاند و طبق دلايل قطعي عقيده دارند که قانونگذار اسلام يعني ، خداوند متعال ، بينياز مطلق و داراي علم و حکمتبيپايان است ، هيچگونه ترديدي نخواهند داشت که تمام احکام و مقررات و دستورهاي اسلامي که پيامبر اسلام از طرف خداي متعال براي بشر آورده است ، داراي مصالح و فوايدي ميباشد ، زيرا علم و حکمتخداي بزرگ ايجاب ميکند که هيچ فرماني را بدون رعايت مصالح بندگانش ندهد و چنين افرادي هميشه در صدد پيروي از دستورهاي الهي هستند و دانستن و ندانستن جزئيات فلسفه احکام در روحيه آنان اثري نخواهد داشت .
البته ما نميگوييم کسي نبايد از فلسفه احکام سؤال کند و يا نبايد به دنبال تحقيق و جستجو بر آيد ، زيرا شکي نيست که هر کسي اين حق را دارد که با تمام وسايل ممکن براي آگاهي از اسرار احکام و قوانين ديني بکوشد و خوشبختانه امکانات زيادي هم براي اين کار موجود است ، چنانکه در قسمتي از آيات قرآن مجيد و بسياري از کلمات پيشوايان بزرگ دين ما ، توضيحاتي درباره فلسفه احکام وارد شده است و از طرفي يک سلسله قراين عقلي که با پيشرفت علوم ، روز به روز افزايش مييابد ، پرده از روي بسياري از اين اسرار برداشته است .
خلاصه ، با اين که ما حق اين سؤال را داريم و تا اندازهاي هم امکانات آن موجود است ، ولي هرگز نبايد انتظار داشته باشيم که با معلومات محدود بشري به تمام جزئيات اسرار و فلسفه احکام دستيابيم ، زيرا اين احکام از مبدئي سرچشمه گرفته است که تمام علومو دانشهاي وسيع امروز ، در برابر علم او حکم قطره در برابر دريا راهم ندارد و اساسا ناچيزي معلومات ما در برابر مجهولات مطلبي استکه امروزه دانشمندان بزرگ دنيا با صراحت کامل به آن اعتراف ميکنند .
بنابراين ، اگر ما تمام کوششهاي لازم را براي آگاهي از فلسفه يک حکم به کار برديم ، ولي مطلب قابل توجهي به دست نياورديم ، هرگز نميتوانيم آن حکم را ناديده بگيريم و يا بگوييم اين حکم هيچ فايده و مصلحتي در بر ندارد ، زيرا عدم درک مصلحت غير از آن است که مصلحتي نداشته باشد .
حضرت رضا -عليه السلام ميفرمايد
« انا وجدنا کل ما احل الله تبارک و تعالي ففيه صلاح العباد وبقائهم ولهم اليه الحاجة التي لايستغنون عنها ووجدنا المحرم من الاشياء لاحاجة للعباد اليه ووجدنا مفسدا داعيا الي الفناء والهلاک » ( شیخ صدوق ، علل الشرایع ، ج 1 ، ص93 )
همانا ، چنين يافتيم که هر آنچه را که خداي تبارک و تعالي حلال فرموده صلاح و بقاي بندگان در آن بوده است و به آن احتياج دارند و بينياز از آن نيستند و در آنچه حرام نموده است نيازي براي بندگان به آن نيافتيم بلکه مايه فسادي است که ايشان را به سوي نابودي و هلاکتسوق ميدهد . »
و بر همين اساس ، دانشمندان ميگويند احکام شرع تابع مصالح و مفاسد است; يعني ، هيچ چيزي بدون جهتحلال و يا واجب نميشود; اين طور نيست که خدا مثلا شراب را بيهيچ مفسده و ضرري حرام و يا نماز صبح را بيهيچ مصلحت و فايدهاي واجب کرده باشد . البته وقتي گفته ميشود ، فلان کار به مصلحتبشر است ، نبايد تنها به فوايد جسمي و بهداشتي آن توجه داشت ، بلکه فوايد ، روحي ، فردي ، اجتماعي ، دنيوي ، اخروي و ديگر فوايد آن را نيز ملاحظه کرد که ، همه جزو مصالح بندگان است وچه بسا يک حکم ، فايده جسمي براي بشر نداشته باشد ، ولي روحيات او را تهذيب نمايد; به عنوان مثال شايد گذاشتن پيشاني برروي خاک اثر بهداشتي نداشته باشد ، ولي اين که روح تواضع و بندگيانسان را در مقابل خداوند پرورش ميدهد و کبر و خودبزرگبيني را از وي دور ميکند ، خود ، بزرگترين فايده و مصلحت محسوب ميشود .
و نيز ممکن است فايده يک حکم از نظر فردي معلوم نباشد; فرض کنيد اسلام ميگويد استعمال ظروف طلا و نقره حرام است; شايد به ظاهر اين حکم ، مصلحت فردي نداشته باشد ، ولي عمومي شدن اين کار موجب ميشود که قسمت مهمي از ثروت مملکت در خانهها متمرکز شود و در نتيجه ، زيانهاي اقتصادي زيادي براي جامعه و ملتبه بار آورد همچنين اگر عدهاي غذا نداشته باشند ، در مقابل ، دسته ديگر در ظروف طلا غذا بخورند ، اختلاف طبقاتي فاحشي پيش ميآيد و چه بسا مشکلاتي به وجود ميآورد که ممکن است گاهي اجتماعي را به خاک و خون بکشد و اتفاقا همين اختلاف طبقاتي و رفع خصومتهاي بين طبقات ، يکي از فوايد و فلسفههايي است که اسلام در قانون وجوب زکوت در نظر گرفته است .
امام هشتم -عليه السلام ميفرمايد
« و علة الزکوة من اجل قوت الفقراء وتحصين اموال الاغنياء » و امام ششم -عليه السلام مي فرمايد
« ان الله عزوجل فرض للفقراء في مال الاغنياء ما يسعهم . . . ولو ان الناس ادوا حقوقهم لکانوا عايشين بخير »
و نيز در حديث ديگر ميفرمايد « ولوان الناس ادوا زکوة اموالهم ما بقي مسلم فقيرا محتاجا » ( وسائل ف ج6،ص3-5 )
خلاصه معناي اين چند حديث اين است که خداوند متعال با مقرر کردن قانون زکات خواسته است ، نيازمنديهاي فقرا و مستمندان برطرف گردد و اموال اغنيا محفوظ بماند و همه مردم زندگي رضايتبخشي داشتهباشند و اگر مردم زکات و ساير حقوق مالي را ميپرداختند ، هرگز فقير و نيازمندي در جامعه مسلمانان پيدا نميشد و همه با خير و خوبي زندگي ميکردند .
و بطور خلاصه بايد گفت فلسفه اصول احکام و واجبات و محرمات ، مثل فلسفه تحريم شراب ( که مضرات جسمي و روحي آن از نظر علم هم ثابتشده است ) و وجوب نماز و زکات و وضو ( که يکي از فلسفههاي وضو همان نظافت و پاکيزگي است ) براي ما روشن است ، ولي فلسفه خصوصيات آنها بطور کامل براي ما روشن نيست .
به عنوان مثال ، نميدانيم که چرا نماز صبح دو رکعت و نماز ظهر وعصر چهار رکعت است و يا چرا هنگام وضو بايد دستها را از بالا به پايين بشوييم و يا چرا وقتي گندم به يک حد معلومي رسيد ، زکات دارد و . . . .
ولي يقين داريم که آنها بدون فايده و مصلحت هم نيستند ، زيرا همانطور که قبلا گفته شد ، خداي حکيم هيچ حکمي را بدون حکمت و مصلحت نفرموده است ، و کسي که به علم و حکمتبيپايان خدا ايمان داشته باشد ، دانستن فلسفه احکام و ندانستن آن براي او هيچ تاثير عملي ندارد ، بلکه در هر صورت با جديت کامل در صدد اطاعت و انجام دستورهاي الهي بر ميآيد.
و شايد يک جهت اين که پيشوايان ديني ما زياد در موضوع فلسفه احکام و جزئيات آن وارد نشدهاند ، همين باشد که خواستهاند مقررات اسلامي به عنوان يک سلسله قوانين مقدس الهي پيروي شود و از اين راه روح ايمان ، خداشناسي ، بندگي و اطاعت در افراد تقويت گردد تا در مقابل فرمان خداي دانا و حکيم و مهربان ، هيچ چون و چرايي نداشته و کاملا مطيع باشند .
در خاتمه لازم استبه دو نکته زير توجه شود
1 . فلسفههايي که در بعضي از روايات وارد شده ، اغلب به عنوان يکي از فلسفهها و فوايد حکم ذکر شده است;مانند روايت زير که
« امروا بدفن الميت لئلا يتاذي به الاحياء بريحه وبمايدخل عليه من الآفة والفساد » فلسفه لزوم دفن ميت اين است که مردم از بوي تعفن او اذيت نشوند و نيز موجب امراض و بيماريها نگردد .
اين سخن بدان معنا نيست که تنها فلسفه وجوب دفن ميت همين است ، بلکه منظور بيان يکي از فلسفههاي آن بوده است .
2 . در بيان فلسفه احکام فقط به دو اصل ميتوان تکيه کرد
الف ) آنچه از قرآن مجيد و کلمات پيشوايان ديني به ما رسيده است که بيشتر آنها را مرحوم شيخ صدوق ، يکي از علماي بزرگ شيعه ( متوفاي 381ه . ق . ) در کتابي به نام « علل الشرايع » جمع آوري کرده و به چاپ نيز رسيده است .
ب ) آنچه از نظر علم بطور قطع ثابتشده است ، مانند اين که امروزه ثابت گرديده است که شراب براي جسم و روان انسان ضررهاي زيادي دارد يا گوشت مردار ، کانون ميکرب و منشا بيماريهايي ميباشد که خوردن آن خطرناک است .
اين دو اصل بايد در فلسفهيابي احکام ، هميشه مورد نظر باشد ، امامطالبي که فقط در حد احتمال ميباشد ، به هيچ وجه نبايد در مورد فلسفه احکام ، مورد اعتماد قرار گيرد و به عنوان فلسفه احکام ذکر شود ، زيرا همانطور که احکام ديني حقايقي است صددرصد ثابت ، بايد فلسفههايي هم که براي آنها بيان ميگردد ، جنبه قاطعيت و ثبوت داشته باشد .
بنابراين ، تئوري و فرضيهاي که اساس محکمي ندارد و ممکن است چند روز بعد ، تغيير پيدا کند ، نبايد در فلسفه احکام مورد اعتماد قرار بگيرد .
اقسام واجبات
واجبات توصلي و تعبدي
قسمتي از واجبات بايد به همراه نيت و قصد قربتبه جاي آورده شوند مانند نماز و روزه که به آنها واجبات تعبدي ميگويند .
قسمتي ديگر عباداتي هستند که لازم نيستبه همراه نيت و قصد قربتبه جا آورده شوند ، مانند تطهير بدن و لباس و امر به معروف و غسلميت .
به عبارت ديگر ، در واجبات توصلي انگيزه امر معلوم است ، وليدرواجبات تعبدي غرض و مقصود شارع معلوم نيست ، گرچه فلسفه و حکمتي دارد و مکلفين صرفا براي تعبد به امر خداوند انجام ميدهند .
واجب عيني و کفايي
واجب عيني ، واجبي است که همه مکلفين بايد انجام دهند ، مانند نمازهاي يوميه .
واجب کفايي آن است که با عمل عدهاي از عهدهديگران ساقط است ، مانند تطهير مسجد ، تدفين ميت و . . . .
واجب تعييني و تخييري
واجب تعييني واجبي است که نميتوان کار ديگري را جايگزين آن ساخت مثل نمازهاي يوميه ، برخلاف واجب تخييري که مکلف ميتواند يکي از چند کار را اختيار کند ، مانند کفاره روزه که مکلف مخير استبين آزاد کردن بنده و شصت روز روزه و اطعام شصت نفر .
واجب موسع و واجب مضيق
گاهي واجب ، وقت محدودي دارد که از آن به واجب مضيق تعبير ميشود ، مثل نماز آيات براي ماه گرفتگي و گاهي وقت وسيعي دارد که از آن تعبير ميشود به واجب موسع ، مانند نمازهاي يوميه .
مجموعه روشهاي آموزش احکام
مقدمه
يکي از مسائلي که در تمام علوم دنياي امروز مطرح است و براي انجام آن بيشترين و بهترين امکانات به کار گرفته ميشود ، شيوه و روشآموزش است که در تفهيم و موفقيت استاد ، نقش بسزايي داردواحکام دين به جهت اهميتخاصي که دارد بايد با بهترين و پيشرفتهترين روش بيان شود تا جاذبه لازم براي فراگيري آن ايجاد شود و در اين جا ابتدا نکاتي را تحت عنوان اصول تدريس بيان مينماييم و سپس مجموعهاي از روشهاي آموزش احکام را بطور فهرستوار اشاره مينماييم .
اصول تدريس احکام
تدريس و آموزش احکام به ديگران شرايط و اصولي دارد که برخي از آنها عبارتند از
1 . کسب تسلط علمي
ستاد احکام بايد در پي کسب تسلط علمي بر مسائل شرعي باشد ، بويژه احکامي را که ميخواهد در يک جلسه و يا در يک کلاس مطرح نمايد تا بتواند بطور نسبي پاسخگوي غالب سؤالات افراد باشد . البته لازم نيست که هر پرسشي را بتواند پاسخ دهد ، ولي نبايد به گونهاي هم باشد که اغلب سؤالات را بيجواب بگذارد ، زيرا يکي از عوامل جاذبه داشتن هر درسي تسلط علمي استاد بر موضوع و محتواي درس است .
2 . مطالعه قبل از تدريس
معلم احکام علاوه بر اين که بطور معمول بايد توضيح المسائل و کتابهاي مانند آن را مطالعه کند ، لازم است قبل از تدريس نيز مسائل هر درس و جلسه را مجددا مطالعه نمايد تا در هنگام آموزش احکام ، مسالهاي را به ديگران اشتباه نگويدو کوشش کند احکامي را که در رساله و کتابهاي مانند آن ديده استبراي ديگران بازگو نمايدو تنها به شنيدن از افراد اکتفا نورزد ، مگر در مواردي که چارهاي جز شنيدن نيست و يا افراد پاسخدهنده ، مورد اطمينان علمي و فقهي انسان باشند ، زيرا يکي از عوامل اشتباه بيان کردن احکام اين است که مسائل شرعي براساس « شنيدن » ها گفته ميشود نه براساس « ديدن » ها .
3 . تنظيم و دستهبندي احکام
يکي از مسائل مهمي که قبل از آموزش بايد بدان توجه نمود ، تنظيم و دستهبندي احکام است ، زيرا در اين صورت ، تفهيم و تفهم بسيار آسان و ياددادن و يادگيري بسيار پرجاذبه خواهد بود .
4 . همراه داشتن کتاب احکام
آنان که احکام را براي سايرين ميگويند ، بهتر است رساله توضيحالمسائل را همراه خود داشته باشند تا در صورت ترديد و يا ندانستن مسالهاي با استفاده از آن ، پاسخ صحيح را بدهند و نقطه ابهامي براي کسي باقي نگذارند .
5 . پرهيز از پاسخهاي احتمالي
يکي از نکات بسيار مهم شرعي و اخلاقي که معلم احکام بايد بيش از اندازه به آن توجه کند ، اين است که در صورت ندانستن مسالهاي از پاسخ به آن خودداري نمايد . و در پاسخ به سؤالات شرعي از کلماتي ، مانند « تقريبا » ، « احتمالا » ، « ظاهرا » ، « احتياطا » ، « به نظرم ميآيد » ، « اگر اشتباه نکنم » پرهيز کند ، زيرا طبق حديثي از امام باقر -عليه السلام « کسي که حکمي را اشتباه به ديگران بگويد ، گناه خطاي آنان به عهده او خواهدبود » و شايد يکي از دشواريهاي تدريس احکام ، رعايت همين اصل باشد .
6 . تنوع در بيان احکام
در بيان احکام بايد توجه داشت که علاوه بر مسائل طهارت ، وضو ، غسل ، تيمم و نماز به بيان مسائل گوناگون و متنوع ديگر آنها از قبيل آثار اخلاقي ، اجتماعي و سياسي نيز پرداخت .
7 . ذکر مدرک و ماخذ
در آموزش احکام تا آن جا که ممکن است ، بايد مدرک و ماخذ هر مساله و حکمي بيان شود تا براي ديگران نيز راهنما و راهگشا باشد بهويژه در هنگام طرح احکامي که کمتر شنيده شدهاند و براي شنوندگان تازگي دارند ، رعايت اين نکته ضروريتر است . در غير اين صورت ، موجب عدم اطمينان شنونده نسبتبه استاد خواهد شد .
8 . پرهيز از اصطلاحات مشکل
اساتيد احکام معمولابراي کساني تدريس مينمايند که شرايطشان ايجاب نميکند تا اصطلاحات مشکل و نامانوس و پيچيده را براي آنان به کار گيرند و دلايل فقهي احکام را ذکر نمايند ، زيرا بحث احکام براي « مقلدين » يک بحث استدلالي نيست تا نيازي به آوردن دليل باشد; پس شايسته است که از بيان اصطلاحات مشکل و نامانوس و دلايل فقهي احکام خودداري شود ، مگردر موارد استثنايي که زمينه استفاده و ضرورت فراگيري آن وجود داشته باشد و بايد توجه نمود که فضل و فضيلت انسان به اين است که به گونهاي سخن بر زبان آورد که « عوام بفهمند و خواص بپسندند » نه آنکه با الفاظ و اصطلاحات مبهم و پيچيده بخواهد علم و فضل خويش را به رخ ديگران بکشد .
9 . زمينهسازي بيان احکام
استاد دانا آنچه را که ميداند بر زبان نميآورد ، بلکه با توجه به ظرفيت و کشش علمي مخاطبان مسائلي را بيان ميکند که زمينه پذيرش و دريافت آن را داشته باشند .
10 . ذکر مثالها و مصاديق
برخي از مردم مسائل شرعي و احکام را به صورت کلي ميدانند ، ولي مثالها و مصاديق و موارد آن را نميشناسند; به عنوان مثال ميدانند که در وضو نبايد مانعي از رسيدن آب به اعضاي بدن باشد.
11 . طرح سؤال
سؤال و پرسش ، کليد در علم و دانش است و استعدادهاي نهفته را شکوفا ميسازد . استاد زبردست ميتواند با طرح سؤال ، اشتياق به فراگيري احکام را در مخاطبان خود زنده نمايد . آن جا که شنوندگان نيازي به يادگيري مسائل شرعي در خويش نميبينند با پرسشهاي زيبا و جالب ميتوان ضرورت و اهميت فراگيري احکام را براي آنان بيان کرد .
12 . يادداشتسؤالات و پاسخ آنها
مهم آن نيست که استاد مطلبي را نداند ، بلکه آنچه ارزش دارد اين است که مطالب وي از صحت و درستي و استواري برخوردار باشد .
هر استادي ممکن است در کلاس درس خويش با پرسشهايي روبهرو شود که پاسخ آنها را نداند ، بنابراين ، يکي ديگر از اصول تدريس احکام ، يادداشت اينگونه سؤالات و تلاش براي پاسخيابي آنهاست ، زيرا اين امر باعث احترام مستمع و فزوني دانش فقهي استاد خواهد بود و از سوي ديگر ، پاسخ سؤالات فراموش نميگردد و مستمعان نيز احساس ميکنند که نيازهاي فقهي آنان برآورده ميشود .
13 . بررسي نکات منفي و مثبت
يکي از عوامل رشد و پيشرفت استاد و کلاس وي بررسي نکات منفي و مثبت و کسب نظرها و پيشنهادهاي سودمند شرکتکنندگان است و اين اصل نه تنها از شخصيت استاد نميکاهد ، بلکه بر طرف کردن نکات منفي ، ضعفها را از بين ميبرد و به کارگيري نکات مثبت ، حسنها را افزون مينمايد و دريافت پيشنهادها استاد و درس را به رشد و کمال رسانده ، و محبت معلم را در قلوب شاگردان هر چه بيشتر جاري ميسازد ( از جزوه روش تدریس احکام عبدالرحیم موگهی ) .
14 . شناخت زمان ، مکان و نياز مخاطبان
با توجه به اين که احکام دين بسيار گسترده است و نميتوان همه مسائل را مطرح نمود بر مربيان است که شرايط زمان و مکان و نيازهاي مخاطبان را در نظر بگيرند و مسائلي را مطرح کنند که انگيزه شنيدن نسبتبه آن وجود داشته باشد .
15 . دقت در بيان مسائل اختلافي
يکي از مسائلي که در بيان احکام لازم است رعايتشود ، اين است که مربي احکامي را بگويد که مشترک بين نظريات مراجع باشد و اگر مسائلي اختلافي را ميخواهد بيان کند ، لازم است نظر مرجع مورد توجه آن جمعيت و مخاطبان را نيز بگويد .
مجموعه روشهاي آموزش احکام
1 . روش سنتي
يکي از روشهاي معمول و رايج در بيان احکام که از گذشته بوده و هست ، روش روخواني از متن کتابهاي احکام با همراه توضيح جزئيات و نکتههاي آن است .
امتيازي که اين روش دارد اين است که هم گوينده احکام کمتر به اشتباه ميافتد و هم مخاطبان با اطمينان بيشتري ميتوانند به آن مسائل عمل نمايند ، ولي اين روش ، چون معمولا با يکنواختي و سمعي بودن صرف همراه ميباشد ، از جاذبه کمتري برخوردار است .
2 . احکام موضوعي
يکي از شيوههاي بيان احکام ، دسته بندي احکام در موضوعات گوناگون براي مخاطبان مختلف است و اين شيوه ، نمونههاي بسياري دارد که در اين جا به تعدادي از آنها اشاره مينماييم
الف . رساله نمونه آقاي موگهي که در چندين جلد چاپ شده است .
ب . رساله نوين که در موضوعات مختلفي ، چون عبادي ، سياسي ، اقتصادي ، خانواده و پزشکي و . . . که توسط آقاي بيآزار شيرازي تاليف شده است .
ج . احکام پسران و دختران و ساير موضوعاتي که آقاي فلاحزاده تنظيم و چاپ نموده است .
د . احکام آبها ، پوشش و قبله و . . . که توسط آقاي وحيدي تنظيم و چاپ شده است .
3 . آموزش از طريق فيلم و اسلايد
و ويدئو و ديگر وسايل کمک آموزشي که به صورت سمعي و بصري انجام ميشوند .
4 . احکام شعري
که براي تسهيل و تنوع در يادگيري احکام مطرح شده که در قسمت مآخذ به بعضي از منابع اين اشعار اشاره شده است و در آخر بحث اين مجموعه نيز قسمتي از اشعار آمده است .
5 . بيان احکام در قالب داستان
که بيشتر در ميان نوجوانان کاربرد دارد که مربي ، احکام مورد نظر را براي اين که ايجاد خستگي نکند و به سهولت در اذهان نوجوانان جاي گيرد به صورت داستان در ميآورد و از اين شيوه در مجله « سلام بچهها » استفاده شده است .
6 . احکام به صورت پانتوميم
و بدون صدا که براي دانشآموزان مطرح ميشود که همراه با تنوع و سرگرمي است .
7 . احکام تصويري
که در مراکز آموزشي کاربرد دارد براي تفهيم احکام ، بسياري از مسائل را ميتوان در قالب طرح و تصوير بيان نمود; اين روش را عدهاي مانند آقاي قدوسي در دو کتاب « آموزشگاه نماز » و « اردوگاه رمضان » به کار برده است .
8 . احکام مسابقهاي
و سؤالي که اين کتاب در مقام اين نوع از بيان احکام است که خود دهها روش و سوژه مخصوص به خود را دارد .
9 . احکام استدلالي
که به همراه احکام ، ادله آن نيز مطرح ميشود .
10 . احکام آموزشي
که به صورت کلاسيک طراحي شده و اساتيدي مانند بيآزار شيرازي ، وحيدي ، قدوسي ، قربانيان و . . . از آن استفاده نمودهاند و کتابهاي « رساله آموزشي » و « رساله نوين » نيز نمونه هايي از اين قبيل آثار است .
11 . روش عملي
يکي از شيوههاي بيان احکام ، روش عملي و تجسمي است که به صورت سمعي و بصري انجام ميشود و اين روش ، نقش بسيار مفيدي در آموزش دارد .
بسيار ديده ميشود که افرادي به صورت تئوري مسالهاي را در حفظ دارند ، اما همين که در عمل ميخواهند ، پياده کنند دچار اشتباه ميشوند; نظير کيفيت وضو گرفتن و يا تيمم بسيار هستند که اصل مساله ميدانند ولي در انجام آن دچار اشتباه ميشوند .
بنابراين ، لازم است احکامي که آموزش آن به صورت تجسمي امکان دارد ، خصوصا براي مخاطبان نوجوانان ، به اين سبک مطرح شود .
12 . احکام اخلاقي
يکي از روشهاي آموزش احکام اين است که استاد ، علاوه بر بيان احکام به تناسب از بحثهاي اخلاقي نيز استفاده ميکند; به عنوان مثال اگر سخن از بحث طهارت ظاهري است از طهارت معنوي نيز بحث ميشود .
اگر بحث از تقليد مطرح است ، ضمن بحث از احکام تقليد از مباحثي ، چون تقليد کورکورانه و تقليد آگاهانه و بحث نوگرايي و سنتگرايي استفاده ميشود .
البته لازم است مربي از ابتدا در اين شيوه از آموزش ، مباحثي را انتخاب نمايد که به نحوي با مباحث اخلاقي تناسب داشته باشد ، مانند مباحث امر به معروف ، دروغ ، صلهرحم ، نماز ، غيبت ، آزار و اذيت ، قرض ، امانت و اسراف .
13 . روش ترکيبي
اين روش ، ترکيبي از تمام روشهاي قبلي است که هر کدام از آنها با توجه به شرايط زمان و مکان و نوع مخاطبان و مسائل شرعي در تدريس و بيان احکام به کار گرفته ميشود و اين روش از بيان احکام از تنوع و جاذبه خاصي برخوردار است .
نويسنده محمود اکبري
مرکز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم