شهید ابراهیم هادی

اسوه ,موسسه فرهنگی قرآن و عترت اسوه تهران

بسم الله الرحمن الرحیم
شهید ابراهیم هادی
در این قسمت چند خاطره از شهید ابراهیم هادی را با هم مرور می کنیم.

برادر شهید :
در اولین روزهای اردیبهشت سال 1336 در خانه ای کوچک و مستأجری در حوالی میدان خراسان زندگی می‌کردیم که خداوند « ابراهیم » را به ما عطا کرد. به همین علت خوشحالی و ذوق پدر در آن روزها خودنمایی می‌کرد.
پدر نام او را « ابراهیم » گذاشت تا همچون حضرت ابراهیم همیشه در حال نبرد با شیطان باشد و مظهر صبر و قهرمان توکل و توحید باشد.
وقتی محبت های پدر به ابراهیم برای آشنایان و اطرافیان باعث سؤال می‌شد، پدر با آرامش خاصی می‌گفت : این پسر حالت عجیبی دارد من مطمئن هستم ابراهیم من، بنده خوب خدا می‌شود.
او فرزند پدری بود که اهل مسجد و هیئت بود و به رزق حلال بسیار اهمیت می‌داد.
این مسئله به قدری مهم بود که ابراهیم بارها می‌گفت :
اگر پدرمان بچه های خوبی تربیت کرد، به خاطر سختی هایی بود که به خاطر روزی حلال می‌کشید.

خاطره خواهر شهید از توجه ابراهیم به اهمیت نان حلال
یادم هست که در همان سال های پایانی دبستان ابراهیم کاری کرد که پدر عصبانی شد و گفت : ابراهیم برو بیرون، تا شب هم برنگرد. ابراهیم تا شب به خانه نیامد. همه خانواده ناراحت بودند که برای ناهار چه کرده است. اما روی حرف پدر حرفی نمی‌زدند.
شب بود که ابراهیم برگشت. با ادب به همه سلام کرد. بلافاصله سؤال کردم : ناهار چیکار کردی داداش ؟!
پدر در حالی که هنوز ناراحت به نظر می‌رسید، اما منتظر جو اب ابراهیم بود.
ابراهیم خیلی آهسته گفت : تو کوچه راه می‌رفتم، دیدم یه پیرزن کلی وسایل خریده، نمی‌دونه چیکار کنه و چطوری ببره خونه. من هم رفتم کمک کردم. وسایل را تا منزلش بردم. پیرزن هم کلی تشکر کرد و یک سکه پنج ریالی به من داد. نمی‌خواستم بگیرم ولی خیلی اصرار کرد. من هم مطمئن بودم این پول حلاله، چون براش زحمت کشیده بودم. ظهر با همان پول نان خریدم و خوردم.
پدر وقتی ماجرا را شنید لبخندی از رضایت بر لبانش نقش بست. خوشحالی بود که پسرش به نان حلال اهمیت می‌دهد.
دوستی پدر با ابراهیم کاملاً واضح بود ولی دیری نپایید که ابراهیم طعم تلخ یتیمی را در یک غروب غم انگیز چشید که این مسأله برای او بسیار سخت بود.

پهلوان

راوی : حسین الله کرم

با آن که ابراهیم معمولاً این روحیه را نداشت که قدرت خودش را به رخ دیگران بکشد اما بدن قوی ابراهیم یک بار قدرتش را نشان داد و آن زمانی بود که سید حسین تهامی قهرمان کشتی جهان و یکی از ارادتمندان حاج حسن به زورخانه آمده بود و با بچه ها ورزش می‌کرد.
هر چند مدتی بود که سید به مسابقات قهرمانی نمی‌رفت، اما هنوز بدنی بسیار ورزیده و قوی داشت. بعد از پایان ورزش رو کرد به حاج حسن و گفت : حاجی، کسی هست با من کشتی بگیره ؟
حاج حسن نگاهی به بچه ها کرد و گفت : ابراهیم، بعد هم اشاره کرد ؛ برو وسط گود.
کشتی شروع شد. همه ما تماشا می‌کردیم. مدتی طولانی دو کشتی گیر در گیر بودند، هیچ کدام زمین نخوردند. فشار زیادی به هر دو نفرشان آمد، اما هیچ کدام نتوانست حریفش را مغلوب کند، این کشتی پیروز نداشت.
بعد از کشتی سید حسین بلند بلند می‌گفت : بارک الله، بارک الله، چه جوان شجاعی، ماشاء الله پهلوان

شهید هادی و شکستن نفس
راوی : جمعی از دوستان شهید
در باشگاه کشتی بودیم. آماده می‌شددیم برای تمرین. ابراهیم هم وارد شد. چند دقیقه بعد یکی دیگر از دوستان آمد.
تا وارد شد بی مقدمه گفت : ابرام جون، تیپ و هیکلت خیلی جالب شده ! تو راه که می‌اومدی دو تا دختر پشت سرت بودند. مرتب داشتند از تو حرف می‌زدند ! بعد ادامه داد : شلوار و پیراهن شیک که پوشیدی، ساک ورزشی هم که دست گرفتی. کاملاً مشخصه که ورزشکاری ! به ابراهیم نگاه کردم. رفته بود تو فکر. ناراحت شد ! انگار توقع چنین حرفی را نداشت.
جلسه بعد رفتم برای ورزش. تا ابراهیم رو دیدم خنده ام گرفت ! پیراهن بلند پوشیده بود و شلوار گشاد ! به جای ساک ورزشی لباس ها را داخل کیسه پلاستیکی ریخته بود ! از آن روز به بعد این گونه به باشگاه می‌آمد ! بچه ها می‌گفتند : بابا تو دیگه چه جور آدمی هستی ؟!
ابراهیم به حرف های‌ آنها اهمیت نمی‌داد. به دوستانش هم توصیه می‌کرد که : اگر ورزش برای خدا باشد، می‌شه عبادت. اما اگه به هر نیت دیگه ای باشه ضرر می‌کنین.


گردآورنده: واحد تحقیق و پژوهش موسسه فرهنگی قرآن عترت اسوه تهران
منبع : مجموعه کتاب های سلام بر ابراهیم

از این نویسنده

Iran 73.8% Iran
United States of America 5.7% United States of America
Unknown 5.7% Unknown
Germany 3.2% Germany

جمع:

134

کشورها
امروز: 18
روز گذشته: 173
این هفته: 1,088
هفته ی گذشته: 865
این ماه: 18
ماه گذشته: 3,982

تماس با واحدهای اسوه

02155390120
02155482025
واحد وام، داخلی 1
واحد فرهنگی و ازدواج، داخلی 2
واحد رفاهی و خدماتی، داخلی 4
مدیریت:
02155377676
09911135529

ارتباط با ما

آدرس : تهران، میدان انقلاب، خیابان کارگر جنوبی، پایین‌تر از چهارراه لشکر، روبروی دانشگاه علامه طباطبایی (یا پمپ بنزین) کوچه شهید علی غیاثوند قیصری- بن بست آریا- پلاک 6 - زنگ سوم
ایمیل: info@osveh.org ساعت کاری موسسه: شنبه تا چهارشنبه 8 الی 16

کدام بخش از مطالب سایت برای شما جذابتر است؟