نهضت خلقتگرایی در دانشگاهها و مدارس جهان
نهضت «خلقتگرایی» (Creationism) به معنی خاص آن، از زمان بروز نظریه تکامل (Evolution) داروین و برای رد نظریه و تقابل با آن شکل گرفت. تا آن زمان اثبات دین از طریق علم، تجربه و مشاهده بهصورت منسجم و سیستمی خود را بروز نداده بود ولی خطر گسترش نظریه داروین در مجامع علمی و بخصوص در بین جوانان و کمرنگ شدن دین در جامعه، افراد متدین حاضر در صحنههای مختلف علم تجربی را وادار به تحقیقات سیستماتیک آزمایشگاهی کرد. خلقتگرایان با استفاده از دین، اصولی متقن و قابل اثبات را در نگرش به جهان هستی در مقابل نظریه داروین مطرح میکنند:
همه چیز در جهان خالقی دارد.
حیات بر روی کره زمین نتیجه مستقیم عمل خلق خداست نه پروسه کور و بیهدف.
نظریه تکامل داروین ضد عقاید مذهبی است.
نظریه تکامل یک نظریه غیرثابت شده است و تئوری علمی نیست.
خلقتگرایی فقط یک مذهب نیست، علم هم هست.
مطلب پیش رو به تشریح این دلایل خواهد پرداخت و در ابتدا به توضیح مفاهیم و واژههای بکار رفته میپردازیم تا به برداشتهای متفاوت منتج نگردد.
علم چیست؟
ما در اینجا قصد داریم که به تعریف واژه علم از دیدگاه غرب بپردازیم تا به منازعات مکتب خلقتگرایی و طرفداران نظریه تکامل داروین بیشتر پی ببریم.
Science از کلمه لاتین Scientia گرفته شده و مترادف با knowledge یا دانش و دانستن با مطالعه آمده است. Knowledge با information و data تفاوت دارد. Data واقعیتهایی هستند که منظم و سازمانیافته نمیباشند که به آن اطلاعات پایه میگویند. Information یعنی قرار دادن data در یک بافت و موقعیتی که قابلطبقهبندی و محاسبه کردن است. در اینجا information از data و fact استفاده میکند. Fact (واقعیت) اتفاق و عملی است که انجام میشود. «دانش» یا knowledge بیشتر عملی و کاربردی است که در محاورات عامیانه به دانستن فوت و فن، گفته میشود. بهعنوانمثال گل یک data است ولی وقتی از آن عکس گرفته میشود، information است که میتوان آن را ایمیل کرد یا به کسی نشان داد درحالیکه گل جابجا نمیشود. حال جوانه زدن یا پدیدار شدن غنچه یک fact است که زنده بودن گل را نشان میدهد. دانش یا knowledge از هردو data و information استفاده میکند و به یک کشفیات جدیدی میرسد مثلاً نتیجه میگیرد که این گل را میتوان در مکانهای گرمسیری کاشت. حال «علم» دانشی است که با مطالعه یا عمل به دست میآید یعنی علم سیستم کسب دانش است که این سیستم از نظر آنها مشاهده و تجربه را بکار میگیرد. برای همین هم هست که دانشمندانشان میگویند که یافتههای علمی باید قابل مشاهده و تجربه باشند.
طرفداران نظریه تکامل داروین ادعا دارند که تکامل (Evolution) یک نظریه علمی است یعنی هم fact است و هم تئوری (Theory) و مخالفان میگویند که آن فقط فرضیهای (Hypothesis) بیش نیست. معنای این حرف چیست؟
در تعریف فکت و تئوری گفته شده است که فکت یک عمل و اتفاق و کنشی است که تغییر نمیکند ولی تئوری تغییر میکند. طبق تعریف دانشگاه برکلی تئوری یک توضیح طبیعی و مادی برای یک پدیده است. فکت با مشاهده و یا اندازهگیری سروکار دارد درحالیکه تئوری توضیح و تفسیر دانشمندان از فکت است.
در فرق بین تئوری و فرضیه نیز گفته شده است که هر دو نظریه است منتهی فرضیه توضیح یا پیشنهادی است که اثبات نشده ولی تئوری توضیحی است که قابل آزمایش شدن است و بر مبنای شواهد و مدارک استوار است. حال وقتی صحبت از موافقین و مخالفین نظریه داروین بهعنوان تئوری تکامل یا تئوری علمی تکامل در این مقاله میشود معنای دقیقتر و قابلفهمتری به ذهن متبادر میگردد.
پیش از آنکه وارد موضوع خلقتگرایی شویم دیدگاه جالب یک استاد صهیونیست را که معتقد است علم «بماهو علم» وجود ندارد و ایدئولوژی یا سیاست یا پول به آن جهت میدهد، مورد اشاره قرار دهیم. این دیدگاه به ما و بخصوص کسانی که علم بشری را خدشهناپذیر میدانند کمک میکند که جایگاه موجود علم در جهان امروز را واقعبینانهتر بنگریم.
این فرد به این حقیقت میپردازد که:
حراری
Yual Noah Harari
علم محض یک اسطوره است. علم یعنی منافع سیاسی، اقتصادی و دینی.
Yual Noah Harari استاد اسراییلی در رشته تاریخ در بخشی از کتاب Sapiens (تاریخ بشر کنونی) به این مطلب پرداخته که در سایت Salon به تاریخ ۱۶ فوریه ۲۰۱۵ نیز نشر یافته است.
وی مینویسد: تحقیقات علمی فقط زمانی میتواند شکوفا شود که با یک ایدئولوژی پیوند بخورد. حتی داروین هم نتوانست به تنهایی نظریه خود را شکوفا کند. وقتی علم شروع به حل مشکلات یکی پس از دیگری کرد، خیلیها متقاعد شدند که بشر میتواند با دانش بر هر مشکلی مانند فقر، بیماری، جنگ، قحطی، پیری و حتی مرگ فائق آید.
علم یک امر گران و هزینه بری است. در ۵۰۰ سال گذشته علم مدرن به شگفتیهایی دست یافت که مدیون دولت و صاحبان سرمایه است که بیلیونها دلار به تحقیقات علمی اختصاص دادهاند. اگر قدرتهای اروپایی به تحقیقات جغرافیایی، جانورشناسی و گیاهشناسی کمک مالی نمیکردند، داروین دادههای تجربی لازم را برای تکمیل تئوری تکامل خود در دست نداشت.
وی میافزاید: در محیط آکادمی خیلیها فکر میکنند که دولت و صاحبان سرمایه از موضع بشردوستانه پول میدهند تا هر چه که میخواهند تحقیق کنند. درحالیکه بیشتر مطالعات علمی برای این تأمین مالی میشوند که آنها را به اهداف سیاسی، اقتصادی یا دینی برساند. بهعنوانمثال در قرن شانزدهم پادشاهان و بانکداران، منابع مالی وسیعی را به سمت مأموریتهای جغرافیایی در اطراف دنیا روانه کردند ولی حتی یک پنی برای روانشناسی کودک هزینه نشد. برای اینکه پادشاهان و بانکداران در روانشناسی کودک سودی نمیدیدند ولی اکتشاف دانش جدید جغرافیایی آنها را قادر میکرد تا سرزمینهای جدید را فتح کنند و امپراتوری خود را بگسترانند.
در دهه ۱۹۴۰ آمریکا و شوروی منابع مالی را به فیزیک هستهای بهجای باستانشناسی در زیر آب اختصاص دادند زیرا باستانشناسی در جنگ به کمک آنها نمیآمد. دانشمندان خودشان از این منافع سیاسی، اقتصادی و دینی در پشت تحقیقات علمی بیاطلاع هستند و بهندرت دستور جلسه یا برنامه کاری علمی به دانشمندان دیکته میشود.
وی نتیجه میگیرد که ما اگر بخواهیم به علم محض بدون تأثیرپذیری از سیاست، اقتصاد و دین کمک مالی کنیم غیرممکن است. علم به این سؤالات پاسخ میدهد: در جهان چه چیزهایی وجود دارند، چگونه کار میکنند، چه چیزی در آینده ممکن است بشود؟ نه اینکه در آینده چه چیز باید باشد؟ فقط دین و ایدئولوژی به دنبال پاسخ این سؤال است.
اگر پروفسوری بخواهد روی تأثیرات عفونت بر روی میزان شیردهی گاو تحقیق کند و دانشمند دیگری بر روی تأثیرات روحی جدا کردن گاو از گوسالهاش مطالعه کند، پول محدود موردنظر مطمئناً به اولی اختصاص خواهد یافت. جواب علمی برای این انتخاب وجود ندارد. جوابها فقط یا سیاسی یا اقتصادی و یا دینی هستند. مطمئناً دانشمند اولی شانس بیشتری برای دریافت کمک مالی دارد. علم قادر نیست که اولویتهای خود را مشخص کند.
حراری میگوید: بهطور خلاصه تحقیقات علمی تنها زمانی شکوفا میشوند که در پیوند با دین یا ایدئولوژی باشند. ایدئولوژی هزینه تحقیقات را توجیه میکند. ایدئولوژی بر برنامه کار علمی نفوذ میکند و تعیین میکند که با کشفیات چهکار باید کرد. باید متوجه بود که نیروهای سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیکی که به فیزیک و زیستشناسی و جامعهشناسی شکل میدهند، آنها را به سمت مشخصی هل میدهند و از سمتهای دیگر بازمیدارند.
وی در توضیح این نیروها مینویسد: دو تا از این نیروها قابلتوجه هستند: امپریالیسم و کاپیتالیسم. این دو توربین علم و امپراتوری باهم چفت میشوند و سپس هر دو به پمپ پول کاپیتالیسم وصل میگردند.
بنابراین طبق نظر حراری علم در جهان ماتریالیستی به دنبال ثروت درحرکت است. حال ثروت در جهان در دست کیست؟ یهودیان صهیونیست. سؤال بعدی این است که آیا قدرت و ثروت فقط در گزینش فکتها و تئوریها تأثیرگذارند یا میتوانند تئوری نیز بسازند؟ بحث را پی میگیریم.
Charles Darwin 1880
Charles Darwin 1880
نظریه تکامل داروین
چارلز داروین در سال ۱۸۵۹ کتاب On the Origin of Species (مبدأ گونهها) را چاپ کرد. وی معتقد بود که تغییر موجود زنده و اندامهای آن طی پروسه زمانی برای سازگاری با محیط و برای بقا تغییریافته است و این تکامل از طریق انتخاب طبیعی (Natural Selection) صورت میگیرد. در این دگردیسی (transmutation of species) موجوداتی که نتوانستند خود را با محیطزیست وفق دهند مردند و آنهایی باقی ماندند که با تغییر شکل تدریجی توانستند به غذا دسترسی پیدا کنند. مثلاً فیل ابتدا خرطوم کوتاهی داشت و براثر کمبود غذا و آب نتوانست زنده بماند و فقط فیلهایی با خرطوم دراز به حیات ادامه دادند که آن را انتخاب طبیعی نامید. وی در تشریح تفاوت گونهها میگوید که تکامل بیش از ۳ بیلیون سال از یک باکتری آغاز شده و به بشر امروزی انجامیده است. حلقه نزدیک به این بشر امروزی در این مسیر تکامل، میمونها هستند.
طرفداران نظریه تکامل آن را هم فکت میدانند و هم تئوری. مخالفان تکاملگرایی، آن را حتی تئوری هم نمیدانند بلکه در حد فرضیه برمیشمارند.
نظریه خلقتگرایی
مسیحیان و خلقتگرایی:
وقتی داروین در سال ۱۸۵۹ کتاب منشأ گونهها The Origin of Species و تئوری تکامل خود را چاپ کرد بیشتر انتقادات از سوی جریانات مذهبی بود تا علمی. پروتستانها علیه آن موضع گرفتند ولی کلیسای کاتولیک روم از رد آن اجتناب کرد. پروتستانهای اونجلیکال و مذهب مسیحی گواهان جهوا (گواهان خدا) Jehovah’s Witnesses بیشترین تعداد مخالفین نظریه تکامل را تشکیل میدهند.
هماکنون خلقتگرایان توانستهاند با رهبریت دانشمندان و اساتید دانشگاهی معتقد به مسیحیت و با استدلالات روز علمی و تحقیقاتی بهطور سازماندهی شده و تشکیلاتی به جنگ نظریه تکامل داروین بروند و جوانان بسیاری را جذب کنند.
مبنای عقاید خلقتگرایان کتاب «پیدایش» (Genesis) که از فصل ۱ تا ۱۲ به چگونگی پیدایش زمین و کائنات پرداخته است میباشد. آنها بر این اساس منشأ حیات و موجودات را خلق و آفرینش مستقیم توسط خدا میدانند. کره زمین و بقیه جهان و کهکشانها در ۶ روز که برابر با ۶۰۰۰ سال میباشد خلق شده است که به Young Earth Creationism (YEC جوان بودن زمین معتقدند و آغاز انسان را با خلق آدم و حوا یکی میدانند و دلیل انقراض برخی جانوران از جمله دایناسورها را وقوع طوفان نوح ذکر میکنند. نظریه «طراحی هوشمند» (Intelligent Design) نیز از مکتب خلقت گرایی نشأت گرفته است با این تفاوت که سعی دارد بدون اشاره به کتاب مقدس و خدا به عنوان خالق هستی از طریق وجود پیچیدگی و نظم در جهان و با ابزار علم به اثبات طراح هوشمند بپردازد و معتقد است که جهان و کائنات بهطور تصادفی به وجود نیامده است. البته برخی مکاتب انحرافی و ضاله مانند رائیلیسم نیز به نظریه طراحی هوشمند برای مقاصد خود تمسک جسته اند ولی در این نوشتار قصد و مجال بررسی ایرادات وارده به نظریه های خلقت گرایی یا طراحی هوشمند نیست.
سلاح تقابل دین و علم
دنیاگرایان همیشه از حربه پارادوکس علم و دین برای پیشبرد نظرات خود و تضعیف اعتقادات مذهبی استفاده کردهاند. معتقدین به تکامل داروین نیز این سلاح را همیشه به دست دارند.
مرکز ملی آموزش علم National Center for Science Education در دفاع از تئوری تکامل تأسیس یافت. Fredrick Edwards در وبسایت این مرکز دین را به یک سری داستان تقلیل داده و نوشته است: دین مهم است و باید به دانش آموزان تعلیم داده شود ولی نباید آن را در گروه علم قرارداد. مذهب و «داستانهای» خلقت باید در یک بستر و زمینه مناسب خودش تعلیم داده شود نه در دورههای درسی علوم.
ضد خلقتگرایان میگویند دانشمندان واقعی نظریه تکامل را قبول دارند و آنهایی که خلقت را تائید میکنند دانشمند واقعی نیستند و مدارک تحصیلیشان قانونی نیست.
خلقتگرایان در پاسخ میگویند: جهانبینی به سؤالات اساسی زندگی پاسخ میدهد. لیست دانشمندان خلقت گرا در اولین هزاره زمانی با Hugh of St. Victor آغاز میشود. فرضیه او ساده بود: چون انجیل کلام مورد اعتماد خداست، مسیحیان نباید از سؤالات علمی بهراسند. تمام طبیعت، خدا را ابراز میکنند. طبیعت کتابی است که با دست خدا نوشته شده است.
آنها از دیگر دانشمندان علمی مشهور که به انجیل اعتقاد داشتند یاد میکنند از قبیل: فرانسیس بیکن، کپلر، گالیله، پاسکال، نیوتن، مورس، ژول، ماکس ول، پاستور و… از دانشمندان معاصر نیز Wilder Smith ۱۹۲۵ – ۱۹۹۵ و Henry Morris ۱۹۱۸ – ۲۰۰۶ بنیانگذار موسسه تحقیقات خلقت Institute of Creation Research مورد اشاره قرار گرفته است.
در اثبات وحدت علم با دین، لیست اسامی دانشمندان خلقت گرا اعم از کسانی که هماکنون در قید حیات هستند و دانشمندانی که در زمان قبل و بعد از داروین میزیستند و نیز تبعیضها و فشارهایی که بر این دانشمندان به خاطر عقایدشان (خلقت ـ طراحی هوشمند) روا داشته شده است را تهیهکردهاند که در این لینک بهطور کامل یافت میشود.
Science Digest طی گزارشی ضمن تأکید بر این نکته که دانشمندانی که تکامل داروین را رد میکنند یکی از اقلیتهایی هستند که با سرعت در حال رشد می باشند، آورده است: بیش از ۶۰۰ دانشمند خلقت گرا در Creation Reseach Society شرکت دارند. همچنین ۱۵۰ دانشمند با مدرک دکتری و ۲۰۰ فوقلیسانس در رشته علوم یا مهندسی فقط عضو Korea Association of Creation Research هستند.
برخی سازمانها و مراکزی که در بسط نظریه خلقت گرایی فعالیت میکنند عبارتاند از:
Institute for Creation Research, California 92021, U.S.A. – www.icr.org-
Creation Research Society, Ohio, U.S.A. E-mail:
.Geoscience Research Institute, Loma Linda University, California U.S.A-
.Access Research Network, Colorado, U.S.A-
Answers in Genesis, Australia Queensland, AUSTRALIA-
Answers in Genesis, Kentucky, U.S.A. – www.AnswersInGenesis.org-
Creation Science Association, Ontario, CANADA-
Creation Magazine UK, Ltd., UNITED KINGDOM-
Korea Association for Creation Research,, Seoul, SOUTH KOREA-
Bible and Science of Japan, c/o Dr. Masami Usami-
Christian Center for Science and Apologetics, Crimea, UKRAINE – http://west.crimea.com/~creation-
وجود این سازمانها و موسسات تحقیقاتی و علمی و جذب افراد نخبه و تحصیلکرده در آنها نشان از استحکام استدلال و موفقیت تلاشها دارد.
دلایل خلقتگرایان در رد نظریه تکاملگرایی
تکاملگرایان از جمله Stephen Jay Gould مدعی هستند که نظریه تکامل یک «واقعیت» (fact) است. آنها میگویند: اگر یک گزاره و اظهارنظر محکمی داشته باشید و آن را به اندازه کافی تکرار کنید امکان دارد خود و دیگران را متقاعد کنید که این اظهارنظر درست است.
دلایل رد نظریه تکاملگرایی:
فسیلها تکامل را رد میکنند: فسیلها قویترین نشانه برای رد نظریه تکامل هستند. اگر تکامل با تغییرات بطئی و کند در موجودات زنده رخ داده است بنابراین باید هزاران برابر این شکلهای کامل به دست آمده، اشکال تغییریافته از این موجودات در بسترهای فسیلی پیدا میشد. از وقتی که بیلیونها فسیل تاکنون پیداشدهاند همه شکلهای کاملی هستند. نتیجه اینکه تکامل هیچگاه اتفاق نیفتاده است. تکاملگرایان ادعا میکنند که شکلهای دگردیسی یافته زیادی موجود هست درحالیکه این صحت ندارد. تمامی این موارد که به آن اشاره میکنند همگی کاملاً اجزا کارکردی هستند. یک شکل دگردیسی واقعی، بخشهای غیر کارکردی یا ملحقات دارد مثل برجستگی پا یا بال.
تکاملگرایان مدعی هستند که خلقت گرایی فقط یک دین است درحالیکه تکاملگرایی بر اساس علم میباشد. در کتاب پیدایش Genesis در انجیل آمده است که همه موجودات از نوع و گونه خود تولید شدهاند، (نه اینکه به نوع دیگری تبدیلشدهاند = فرم دگردیسی). بنابراین خلأ فرمهای دگردیسی در فسیلها نظریه خلقتگرایان را تأیید میکند. آیا این یک نشانه علمی برای مکتب خلقت گرایی نیست؟
چرا تکاملگرایان برای این سؤالات پاسخی ندارند:
تمامی عناصر بیش از ۹۰ گانه (آهن، باریم، کلسیم، نقره، نیکل، نئون، کلراین و غیره) از کجا آمدهاند؟
هزاران ترکیبات موجود در دنیا مثل دی اکساید کربن، کلراید سدیم، هیدروکسید کلسیم و … از کجا میآیند؟ چه موقع این ترکیبات به وجود آمدهاند؟ قبل از بیگ بنگ، در هنگام بیگ بنگ یا بعد از آن؟
چرا در متون کتابهای درسی مدارس و دانشگاهها درباره این موارد فوق حتی گمانهزنی هم نکردهاند؟
چگونه از عدم، حیات به وجود آمده است؟
احساساتی نظیر عشق، محبت، نفرت و حسادت از کجا میآیند؟
چگونه است که از بین میلیونها نوع از حیوانات، پرندگان، ماهیها و حشرات، نر و ماده آن در یک زمان و یک مکان به وجود آمدهاند؟ اصلاً چرا جفت هستند؟
چگونه قلب، شش، معده، کلیه، رگ، خون و دیگر اعضای بدن در حیوان نخستین با مراحل تدریجی به وجود آمدهاند؟ و چگونه موجودات در هنگام تغییرات تدریجی زنده ماندند؟ بالاخره باید چشم حیوانات کامل شده باشد تا غذای خود را ببیند یا مغز آنها کامل شده باشد تا با کنترل بدن خود غذای خود را بیابد؟
چگونه است که تکاملگرایان در کتابهای درسی مثل زیستشناسی همیشه با تصویر و توضیح یک حیوان کامل شروع میشود درحالیکه تلاش آنها بر این است که توضیح دهند چگونه در پروسه تکامل یک نوع به نوع دیگری تبدیل میشود؟ چرا اولین حیوان را تشریح نمیکنند؟
قانون جاذبه زمین از کجا آمده است؟ آیا مبدأ و آغازی داشته است؟
در انتها به دانشجویان و دانش آموزان توصیه شده که این سؤالات را یادداشت کرده و از معلم خود بپرسید. بدانید که نظریه تکامل یک واقعیت نیست بلکه فقط یک فرضیه است.
البته خلقتگرایان در مورد کشف استخوانهای انسان نئاندرتال و استفاده تکاملگرایان از آن برای اثبات نظریه خود پاسخ میدهند که نئاندرتالها انسان بودند، مردگانشان را دفن میکردند، از ابزار استفاده میکردند، ساختار اجتماعی پیچیده خود را داشتند، به زبانی صحبت میکردند و ادوات موسیقی داشتند. اختلاف آناتومی نئاندرتال بسیار ناچیز است و میتواند به خاطر نتیجه ژنتیکی مردمان منزوی باشد که در شرایط آبوهوایی بسیار سخت و سرد زندگی میکردند.
خلقتگرایان در مورد فسیل میمون آدمنما بنام «لوسی» نیز چنین توضیح میدهند:
فسیل لوسی متشکل از چند صد قطعه استخوان که ۴۵ درصد اسکلت را تشکیل میدهد و ادعا شده که متعلق به یک انسان میمون نما (فرم دگردیسی) است در سال ۱۹۷۴ در اتیوپی توسط Donald Johnson کشف شد و قدمت آن را ۳/۲ بیلیون سال نگاشتهاند.
Lucy
آن قسمتی از این اسکلت که موجب شده آن را انسان میمون نما بدانند اسکلت زانوست که نشان از حرکت ایستاده لوسی دارد درحالیکه جانسون قسمت استخوان زانو را ۳ کیلومتر دورتر و ۲۰۰ فوت (پا) عمیقتر از محلی که سر را یافته، به دست آورده است. برخی محققین مانند Richard Leakey معتقدند که در این اسکلت ۳ گونه مختلف باهم بهطور اشتباه تلفیق شدهاند.
سایت و محلی که استخوانهای لوسی در آن یافت شده مربوط به شامپانزه Pygmy است. توضیحات کامل دکتر دیوید منتون (David Menton) که ۳۴ سال استاد آناتومی دانشکده پزشکی دانشگاه واشنگتن بوده در این ویدئو آمده است. وی اثبات میکند که لوسی یک میمون مانند میمونهای امروزی بوده است.
Don Batten
Dr. Don Batten
دکتر Don Batten محقق در علم گیاه در جون ۲۰۰۹ مقالهای بنام «۱۰۱ نشانه و دلیل» برای اثبات جوان بودن زمین و کائنات تألیف کرده است که ذیلاً به برخی از آنها اشاره میشود:
هیچ روش علمی نمیتواند قدمت زمین و کائنات را مشخص کند.
قدمت میلیونها سال با همان پیشفرضهای «سرعت تغییر مراحل در گذشته» محاسبه میشود که اصل همدیس گرایی یا یکپارچه نگری (که فرآیند فیزیک و شیمی مبنای همه تغییرات است. اصل uniformitarianism) نامیده میشود و هماکنون ۷/۱۳ بیلیون (میلیارد) سال برای کائنات و زمین و ۵/۴ بیلیون سال برای منظومه شمسی محاسبه شده است. هر موقع که موردی با پیشفرضها نخواند پیشفرضها مورد تعدیل قرار میگیرند.
علم بر مبنای مشاهده است که تنها ابزار مطمئن برای تعیین قدمت هر چیزی است و این مشاهده توسط گواهی مشاهدان معتبر که وقایع را زیر نظر دارند به دست میآید. خلقتگرایان معتقد به انجیل میگویند تنها کسی که شاهد خلقت بوده، خود خالق است و انجیل تنها ابزار مطمئن شناخت قدمت زمین و جهان هستی است.
نشانه بیولوژیکی جوان بودن زمین:
DNA فسیلهای باستانی: DNA استخراج شده از باکتریهایی که به فرض باید ۴۲۵ میلیون سال قدمت میداشت، این فرض را مورد سؤال قرار داده است چون DNA نمیتواند بیش از چند هزار سال باقی بماند.
باکتری Lazarus: این باکتری احیاشده از محاط نمک که بنا بر ادعای این افراد باید ۲۵۰ میلیون سال قدمت داشته باشد، نشان از عدم صحت این ادعا دارد چونکه خود نمک میلیونها سال قدمت ندارد.
خیلی از فسیلهایی که ادعا میشود میلیونها سال قدمت دارد خیلی کم معدنی شدهاند که این تناقض با پیر بودن زمین دارد.
سلولها و رگهای خونی، DNA و پروتئین دایناسورها نشان از سن فقط هزاران ساله دارند.
لایههای ضخیم و خمیده زمین بدون شکستگی و ذوب شدن دلالت بر چینخوردگی سریع لایههای زمین دارند.
کوهها و بستر دریاها، فرسایش آبشارهای بزرگ مانند آبشار نیاگارا، میزان نمک دریاها، میزان فشار بر چاههای نفت و گاز، غارهای آهکی، زوال میدان مغناطیسی زمین، حرارت جاری در زمین، وجود کربن در زغال و نفت و الماس، دلایل نجومی، فعالیت اخیر آتشفشان ماه کره زمین، پسروی کره ماه از زمین، وجود میدان مغناطیسی قابلملاحظهای اطراف مرکوری، اورانوس و نپتون، عمر شهابهای آسمانی، کهکشانهای مارپیچی، از دیگر دلایل ۱۰۱ گانه خلقتگرایان است.
همچنین با نرخ سالانه ۰/۵ درصدی رشد جمعیت، از ۶ نفر در ۴۵۰۰ سال پیش میتواند جمعیت کنونی به دست آید.
دیگر اینکه اسکلت بشر عصر سنگی، زبان و تشابهات آن و مبنای کشاورزی از دیگر دلایل انسانشناسی خلقتگرایان میباشد.
مشروح کامل این ۱۰۱ دلیل را در اینجا بخوانید.
نهضت سازمانیافته خلقت گرایی در جهان
الف) خلقت گرایی در دانشگاهها و مدارس آمریکا:
اکثر دانشگاهها و کالجهای آمریکا کتب داروینیسم را تدریس میکنند ولی حدود ۷۰ دانشگاه و کالج موفق شدند که رسماً مکتب خلق گرایی را در متون درسی جایگزین کنند که مهمترین آنها دانشگاه لیبرتی (Liberty) است.
دانشگاه لیبرتی در ویرجینیا، مرکزی برای مطالعات آکادمی نظریه خلقت میباشد. دانشگاه لیبرتی بزرگترین دانشگاه اونجیکالها در دنیاست. در وبسایت دانشگاه آمده که هدفش تحقیق و توسعه دیدگاه خلقتگرایان زمین جوان در مقوله تاریخ و پیدایش زمین است و دانشجویان را مجهز میکند تا از ایمانشان توسط علم، استدلال و کتاب مقدس دفاع کنند.
این دانشگاه علاوه بر ارائه دو درس در زمینه خلقت گرایی به نام «تاریخ حیات» (History of life) و «مبدأ» (Origins)، بهطور منظم از سخنرانان برجسته ارائه دهنده نظریه «طراحی هوشمند» و «خلقت گرایی زمین جوان» برای دانشجویان دعوت می کند. همچنین از هیئتهای علمی این دانشگاه در سراسر کشور آمریکا و کانادا برای سخنرانی دعوت به عمل میآید. یکی از تکالیفی که به دانشجویان داده میشود مصاحبه با دانشمندانی است که در موافقت و مخالفت نظریه خلقت صحبت کردهاند.
درس «تاریخ حیات» توسط دکتر David A. Dewitt زیستشناس متبحر و خلقت گرا تدریس میشود. وی دکترای خود را در رشته «علم عصبشناسی» دانشگاه معتبر Case Western Reverse اخذ کرده است.
«تلگراف» با اختصاص گزارشی از دانشگاه لیبرتی، طی مقالهای در مارچ ۲۰۱۰ مینویسد: دانشجویان دانشگاه لیبرتی معتقدند که خداوند زمین را حدود ۶۰۰۰ تا ۱۰ هزار سال پیش در ۶ روز آفرید و آدم و حوا اولین مردمان روی زمین بودند. هرسال گروهی از دانشجویان زیستشناسی دانشگاه لیبرتی به موزه تاریخ طبیعی Natural History Museum در واشنگتن میروند تا غلط بودن تئوری تکامل داروین را یاد بگیرند. دانشگاه لیبرتی حدود ۱۲ هزار دانشجو دارد.
در ادامه این گزارش آمده است: طبق آمار بین ۴۴ تا ۴۶ درصد آمریکاییان معتقد به خلق زمین در مدت ۶ روز بین ۶ هزار تا ده هزار سال پیش هستند. این اعتقاد بهطور فزایندهای در جهان طرفدار پیدا کرده است و نظریه داروین را که معتقد است همه موجودات زنده در طی بیلیونها سال از طریق انتخاب طبیعی تکامل پیداکردهاند، رد میکند. مسیحیان اونجلیکال بیشترین تعداد معتقدین به خلقت گرایی را تشکیل میدهند. نظریه خلقت گرایی در زیستشناسی، دیرینشناسی و نجوم کاربرد دارد. همچنین در موضوعات تغییرات آب و هوایی و مناظرات آموزشی تأثیر گذاشته است.
این مقاله اضافه میکند: خلقتگرایان طور دیگری استدلال میکنند. Marcus Ross استاد دیرینشناسی میگوید: «دایناسورها ۴۰۰۰ تا ۵۰۰۰ سال پیش بر اثر طوفان و سیل نوح منقرض شدند. روش قدمت شناسی با کربن که قدمت کره زمین را بیلیونها سال تشخیص داده روشی غیرقابلاعتماد است.»
در پایان اشارهشده که: البته برای برخی از مردم، خلقت گرایی مساوی با انکار حقایق تداعی میشود.
نشست خلقت (Creation Summit) یکی دیگر از مؤسساتی است که غیرانتفاعی بوده و در اوکلاهامای آمریکا واقع شده است که با هدف به چالش کشیدن نظریه تکامل و تئوریهای نظیر آن تأسیس یافت. این موسسه در دانشگاهها سمینار و گردهمایی برگزار کرده و از استادان آن دانشگاه دعوت به مناظره میکند. برخی از مواردی که در این گردهماییها مورد بررسی قرار میگیرد از این قرار است: چگونه تئوری تکامل در جهانبینی آدولف هیتلر نفوذ داشته است؟ چرا بیگ بنگ Big Bang یک دروغ بزرگ است؟ چرا انتخاب طبیعی تکامل نیست. همچنین به نقد تحقیقات Richard Lenski بیولوژیستی که مخالف خلقتگرایان بوده و مطالعاتی در مورد تأثیر تکامل در جمعیت باکتری داشته میپردازند. این نشست به دنبال شواهد علمی برای نظریه طراحی هوشمند است چرا که معتقد است وقتی دانشجو تشخیص بدهد که خلق شده است و محصول انتخاب طبیعی نیست به پیام و وحی خدا نزدیک میشود.
دراینبین دانشگاه دولتی میشیگان در تحقیق و توسعه فرضیه تکامل بسیار فعال عمل میکند و نشست خلقت در نوامبر ۲۰۱۵ سمینار خود را در این دانشگاه برگزار کرد و از استادان و طرفداران نظریه تکامل خواست که در مناظره شرکت کنند. که رسانهها از آن به عنوان ایجاد ناآرامی در هیئتعلمی دانشگاه یاد کردند.
مدارس دولتی تگزاس در آمریکا خلقت گرایی را تعلیم میدهند. در این مدارس وقتی کتاب زیستشناسی را باز میکنید نوشته است: «سند فسیل، یک مدرک سطحی است. نظریه تکامل دگم است و یک تئوری ثابت نشده بدون پایه و اساس تجربی است.» بیش از ۱۷ هزار دانشآموز در کلاس تاریخ این موارد را یاد میگیرند. آنها ضد فمینیسم نیز هستند و فمینیسم را گرایش زنان به دولت بهعنوان شوهران بدلی میدانند.
«آموزش پاسخ دار» (Responsive Education) نیز سازمانی است که بیش از ۶۵ کمپ آموزشی در تگزاس، آرکانزاس و ایندیانا دارد و بیش از ۸۲ میلیون دلار در سال از مالیاتدهندگان دریافت میکند.
لازم به ذکر است که در سال ۱۹۸۷ دادگاه عالی آمریکا خلقت گرایی را مغایر قانون اساسی دانست و در سال ۲۰۰۵ در دادگاه فدرال طراحی هوشمند را همان خلقت گرایی و مغایر با قانون اساسی تشخیص داد.
یک موسسه تحقیقاتی در آمریکا آمار معتقدین به داروینیسم در قشر مذهبی جامعه را برآورد کرده است:
chart of belief in evolution
ب) خلقت گرایی در دانشگاهها و مدارس دیگر کشورها
دانشمندان هشدار دادهاند که خلقت گرایی در اروپا بالا گرفته است. آنها میگویند این نبرد در آزمایشگاهها نیست بلکه در مدارس است. از لندن به عنوان شهر بزرگ خلقتگرایان نام میبرند. در این رابطه کتاب ۳۰۰ صفحهای بنام «خلقت گرایی در اروپا» از طرف دانشگاه جان هاپکینز چاپ شده است.
مجمع پارلمانی شورای اروپا در قطعنامه ۱۵۸۰ خود تحت عنوان خطر خلقت گرایی در آموزش آورده است: مخالفان تئوری تکامل در شکل جنبش سیاسی راست افراطی بروز میکنند. این قطعنامه از اعضای خود خواسته که با آموزش خلقت گرایی به عنوان یک نظم علمی مقابله کنند.
گاردین در فوریه ۲۰۰۶ به گسترش موج خلقت گرایی در انگلستان پرداخته است و مینویسد: بیشتر دانشجویان معتقدند که داروین اشتباه کرد. تعدادی از دانشجویان رشته علوم در مجتمع دانشگاهی بریتانیا و کالجی در لندن تئوری تکامل داروین را به چالش کشیدهاند و اشتباه داروین را مورد مجادله قرار میدهند. برخی از این دانشجویان در امتحانات دانشگاه به خاطر اینکه از انجیل و قرآن آیاتی را به عنوان «حقایق علمی» نوشتهاند، رد شدند. اینها خود را «خلقت گرا» میدانند. ماه قبل دانشجویان مسلمان رشته پزشکی جزوهای را علیه تئوری داروین توزیع کردند. اونجلیکالها (مسیحیان بنیادگرا) نیز بهطور فزایندهای به مخالفت با تئوری تکامل داروین پرداختهاند. در امریکا نیز علیرغم قوانین مخالف، فشار رو به افزایشی برای تدریس «خلقت گرایی» یا «طراحی هوشمند» در کلاسها هست. به عنوان نمونه آنها خطاب به تکاملگرایان میگویند: «شما نشانههای فراوانی برای خدا دارید ولی روی آنها سرپوش میگذارید و اطراف خود را با افسانهها پر میکنید. با همه چیز پر میکنید غیر از خدا. تکاملگرا از یک سلول ساده شروع میکند که آن به سمت یک ارگانیسم و موجود زنده تکامل پیدا میکند درحالیکه هیچچیز این نظریه ثابت نشده است. نمیتوانید تشکیل حیات را از مواد کانی اثبات کنید. انجیل میگوید ما از آدم و حوا آمدهایم. یک نژاد. درحالیکه در تکامل هرگونه، یک نژاد است. انتخاب طبیعی یعنی نژادهای برتر در جنگ برای زندگی میمانند. بیایید در نور. بیایید در نور قبل از اینکه دیر شود.»
گاردین اضافه میکند: جزواتی در انتقاد از داروینیسم بین دانشجویان پزشکی بیمارستان Guys در لندن توسط کالج جامعه اسلامی توزیع شده بود و برخی از کارکنان بیمارستان از اینکه پزشکان آینده منکر داروین هستند اظهار نگرانی کرده بودند. جزواتی توسط «النصر تراست» در سال ۱۹۹۲ با هدف نشر عقاید اسلامی تکثیر شد و از قرآن آوردهاند: خدا تمامی حیوانات را از آب آفرید که بعضی از آنها بر روی شکم میخزند، برخی بر روی دو پا راه میروند و برخی دیگر بر روی چهارپا.
دانشجوی پزشکی مسلمان ۲۱ ساله میگوید: بشر از شگفتیهای آفرینش خداست. خداوند خلق و آفرینش را در ۶ روز انجام داد که میتواند این ۶ روز زمینی نباشد بلکه چندین هزار سال باشد ولی آنچه مسلم است عمل خلق انجام شده نه بهصورت تکامل تدریجی که داروین گفته است.
در این گزارش همچنین آمده است: استاد بیولوژی کالج sixth form میگوید: اکثریت دانشجویان من معتقد به دکترین خلق گرایی (Creationism) هستند. دکترین خلق گرایی در بخش کتاب پیدایش از انجیل عهد عتیق میگوید: آدم و حوا مادر و پدر بشر هستند و خدا زمین را در شش روز آفرید.
گاردین در خاتمه میافزاید: طبق آمار سال ۲۰۰۶، ۴۵٪ آمریکاییان معتقدند که خداوند حیات را سالها پیش مثلاً ده هزار سال پیش خلق کرده است ولی اخیراً بُرد آموزشی اهایو طرح تدریس بیولوژی که نظریه خلقتگرایان را معتبر میدانست حذف کرد. برخلاف خلقت گرایان، نظریه دیگر محققان این است که کهکشان ۱۳ بیلیون سال قدمت دارد و بشر از موجودی شبیه به میمون نشأتگرفته است.
استرالیا: در این کشور خلقت گرایی خیلی رایج و پرطرفدار است.
برزیل: تدریس خلقت گرایی در کلاسهای علوم توسط وزارت آموزش برزیل ممنوع است ولی از سال ۲۰۰۴ معلمین تعلیمات دینی در مدارس، خلقت گرایی را به عنوان یک واقعیت علمی به دانش آموزان یاد میدهند.
کره جنوبی: دانشگاه یونسی Yonsei در سئول یکی از مهمترین دانشگاههای کره جنوبی است که وابسته به مذهب پروتستان هست. این دانشگاه یک واحد درسی «علم خلقت» برای تمام دانشجویان سال اول دانشگاه گذاشته که استادی با مدرک دکترای مهندسی برق آن را تدریس میکند. این استاد در پاسخ به انتقاداتی که از این درس شده میگوید: من اغلب درباره رابطه ایمان و علم فکر میکردم. هدف این واحد درسی پیدا کردن قسمتهایی از انجیل است که میتواند بهطور علمی آزمایش شود و این کمک برای فهم انجیل با رویکرد علمی به خلقت گرایی و تکاملگرایی است.
این واحد درسی شامل تکوین حیات، مبدأ و پیدایش گونهها، خلقت و تکامل و دایناسورها میباشد. یکی از محققین انجمن تحقیقات خلقت در کره میگوید: محتوای این واحد درسی در بیش از ۱۰ مدرسه ارائه میشود البته بدون عنوان «علم خلقت».
ایران: ویکی پیدا تنها منبعی است که در مورد نهضت خلقت گرایی در ایران اینچنین آورده است: از زمان انقلاب اسلامی هدف دولت پیشرفت علمی بوده و ازآنجاکه شیعه برخلاف وهابی گری خود را در بند ادبیات قرآنی نکرده بلکه اجتهاد صورت میگیرد خیلی از محققین و دانشمندان شیعی ایرانی که نقش بزرگی نیز در انقلاب اسلامی داشتند، در کل، ضد عقیده تکامل داروین نیستند بلکه این نظر را که لزوماً تکامل با جریان اصلی اسلام مخالفت دارد رد میکنند؛ و تأکید بر نشانههای تجربی مثل فسیل بهجای نوشتههای اسلامی دارند!
هلند: وزیر پیشین آموزش موافق کرسیهای آزاداندیشی علمی بود ولی بعد از انتخابات سال ۲۰۰۷ وزیر جدید آموزش یک مخالف طراحی هوشمند است.
پاکستان: کمیسیون آموزش عالی که دولتی است و مسئول تعیین متون درسی استاندارد است نظریه تکامل را برای چند موضوع درسی اجباری کرده است مثل میکروبیولوژی، جانورشناسی، گیاهشناسی، …و در سال ۲۰۰۶ آکادمی علوم پاکستان بیانیه هیئت آکادمی بینالمللی را امضا کرد.
عربستان سعودی: در متون کتابهای درسی کلاس ۱۲ از داروین و تئوری تکامل به عنوان منکر خلق بشر توسط خدا ذکر میکند.
ترکیه: تکامل در این کشور موضوع مشاجره برانگیزی است. بعد از ۱۹۲۰ نظریه تکامل فوراً در کتابهای درسی مدارس وارد شد و مخالفان آن قدرت زیادی نداشتند ولی وقتی در دهه ۱۹۸۰ محافظهکاران روی کار آمدند از خلقت گرایی علمی در رد نظریه تکاملگرایی استفاده کردند. موسسه Science Research Fundation که در سال ۱۹۹۰ توسط عدنان اکتار تأسیس شد کمپینی علیه آموزش تئوری تکامل به وجود آورد که از آن به عنوان قدرتمندترین سازمان ضد تکاملگرایی خارج از آمریکای شمالی یاد میشود.
بریتانیا: سازمانی بنام Truth in Science بسته آموزشی در مورد اطلاعات مربوط به خلقتگرایان را در مدارس توزیع کرده و ادعا میکند که حدود ۶۰ مدرسه از این منابع استفاده میکنند. البته دولت بریتانیا خلقت گرایی و طراحی هوشمند را رسماً به عنوان تئوری علمی رد کرده است و از گنجاندن آن در مواد درسی ممانعت به عمل میآورد.
برخورد قهرآمیز با خلقت گرایان از طرف مدعیان علمگرا
1.16281
Mark Armitage
مجله علمی Nature در ۵ نوامبر ۲۰۱۴ نوشت که دانشگاه دولتی کالیفرنیا California State University یک فسیلشناس معتقد به خلقت گرایی را اخراج کرد و پس از اخراج، وی را تحت تعقیب قانونی قرارداد.
مارک آرمیتاژ Mark Armitage در می ۲۰۱۲ وقتیکه در حال حفاری در منطقه Montam بود یکی از بزرگترین شاخهای دایناسور ترایسروتاپس Tricerotops را در تودههای سنگی معروف Hell Creek کشف کرد و آن را به منزل خود در لسآنجلس آورد و با گذاشتن زیر میکروسکوپ متوجه شد که آن سنگ فسیل نه تنها دارای استخوان دانیاسور است بلکه نسوج نرم و فاسد نشدهای را نیز در بردارد. وی گفت: «این نسوج قهوهایرنگ و نرم مثل یک لایه نازک کشدار بود.»
وی کشفیات خود را در مجله Acta Histochemica مجله تحقیقات سلول و نسوج چاپ کرد و دو هفته بعد وی از دانشگاه کالیفرنیا اخراج شد.
آرمیتاژ همراه با وکیل خود در دفاعیاتش میگوید: کشف نسوج نرم در فسیل عقاید مرا به عنوان یک «خلقتگرای زمین جوان» تأیید میکند که تاریخ این فسیل به زمان سیل دوره پیامبر نوح یعنی ۴۰۰۰ سال پیش برمیگردد.
در این گزارش آمده است که جالب اینجاست که این شاخ در صخرههای Hell Creek که قدمت ۶۵ تا ۷۰ میلیون سال برای آن گفتهاند، پیدا شده است.
این مجله همچنین میافزاید: در سالهای اخیر یک معلم مدرسه، کارمند ناسا و یک محقق علمی که خلقت گرا بودند نیز به خاطر اعتقاداتشان اخراج شدهاند.
از دیگر موارد، دانشگاه لیبرتی است که دانشجویان آن تحت فشار هستند چرا که نمیتوانند واحدهای خود را به دانشگاه دیگر منتقل کنند یا بعد از فارغالتحصیل شدن بهراحتی به استخدام درآیند.
یکی از دانشجویان دانشگاه دولتی آریزونا طی مقالهای در lastresistance.com تحت عنوان «دانشگاه میگوید: خلقتگرایان نباید فارغالتحصیل شوند» نوشته است: چند استاد داشتم که به من گفتند اگر یکبار دیگر دهانت را بازکنی و در مخالفت با فرضیه تکامل داروین حرف بزنی تو را از کلاس بیرون میاندازیم و مردودت میکنیم، بخصوص استادی که ورقه امتحانی من او را بسیار عصبانی کرده بود. من نوشته بودم: «چون من علمی بودن فرضیه تکامل را قبول ندارم بنابراین جوابی را که فکر میکنم درست است را مینویسم…»
در ادامه آمده است: نمونههای فراوانی در دنیای آکادمی علیه خلقتگرایان انجیلی زمین جوان وجود دارد که نه تنها معتقدند خلقتگرایان نباید از دانشگاه فارغالتحصیل شوند بلکه میگویند تمام مذاهب افسانهای بیش نیستند. یکی از دوستان با ۸۲ دانشگاه و کالج مسیحی مکاتباتی انجام داد و از آنها در مورد اینکه کدام نظریه: خلقت گرایی یا تکامل را تدریس میکنند سؤال کرد و از پاسخ آنها دریافت که فقط ۴ دانشگاه حلقت گرایی را تدریس میکنند حتی برخی دانشگاههای معتبر مسیحی در پاسخ نوشته بودند که «نظریه تکامل در دانشگاهشان تدریس میشود چون علم آن را ثابت کرده است و همیشه نمیشود به انجیل اعتماد کرد»!
در این مقاله فقط ۲ کالج یا دانشگاه مسیحی توصیه شده است که خلقت گرایی را تدریس میکنند یکی کالج Clearwater در فلوریدا و دیگری دانشگاه Cedarville در اوهایو.
«موسسه تحقیقات خلقت» در جهت بسط سیاست فعالانه خود در آمریکا طی مقالهای در فراخوانی از معلمانی که میتوانند در کلاس درس علم خلقت را تدریس کنند و از لحاظ قانونی مانعی برای آنها نیست، چنین خواسته است:
زمانی در سال ۱۹۲۵ «American Civil Liberties Union» که سازمانی غیرانتفاعی برای دفاع از حقوق فردی و آزادی مأموریت دارد مدعی شده بود که این متعصبانه است که مدارس دولتی فقط تئوری خلقت را درس بدهند. این اعتراض به خاطر سانسور علیه تئوری تکامل اقامه شد ولی حالا برعکس شده است.
این سازمان و NEA) Natural Education Association) انجمن آموزش ملی، میلیونها دلار بر روی هیئتمدیره، مدارس، کارکنان و معلمان مدارس برای جا انداختن یک بینش نادرستی که علم خلقت یک دکترین مذهبی است نه علمی، هزینه میکند. درحالیکه طبق قانون هر تئوری و فرضیهای که به عنوان تئوری علمی معتبر است میتواند تدریس شود، این سیاست باید صلاحیت علم خلقت را تأیید کند. تئوری تکامل «قابل آزمایش» تر یا «قابل اثبات» تر از خلقت نیست.
این موسسه ضمن ارائه راهنمای عملی معلمان از آنها میخواهد:
۱- خیلی از معلمان و کارکنان، یک خلقتگرای در بسته هستند. آنها در قلب به خدا اعتقاد دارند ولی دست خود را بسته میبینند. وظیفه شماست که هر دو تئوری تکامل و خلقت را به کلاس معرفی کنید.
۲- اطلاعات کامل و غیردینی فراهم کنید. مثلاً علم خلقت چیست؟ که توسط این موسسه منتشر شده است.
۳- قانون تدریس خلقت گرایی علمی را مستند کنید. دادگاه اعلام کرده است که تدریس تئوریهای مختلف علمی درباره مبدأ انسان برای دانش آموزان با هدف غیردینی و سکولار و به منظور توسعه آموزش علمی معتبر است. این یک چراغ سبز برای علم خلقت است. مواد درسی و آموزشی در موسسه موجود است.
۴- از سخنرانان خلقتگرا در سالنهای مدارس استفاده کنید.
یهودیان و خلقت گرایی
در تعلیمات دینی سنتی یهودیان آمده است که خداوند خلقت زمین را در ۶۰۰۰ سال پیش کامل کرد بااینحال امروزه خیلی از یهودیان برخلاف یهودیان ارتدوکس نظریه تکامل را پذیرفتهاند و برای زمین قدمت بیشتری قائلاند. کابالیستهای یهودی معتقدند که تضادی بین تورات و یافتههای علمی نیست. این در حالی است که کتاب پیدایش (۱ تا ۱۲) مورد تأیید هم مسیحیان و هم یهودیان است.
آنها در مورد تکامل و انتخاب طبیعی نیز نظر روشن و مشخصی ارائه نمیدهند.
و اما مسلمانان و خلقت گرایی
کتاب علم و دین Science and Religion از انتشارات دانشگاه کمبریج نوشته سلمان حمید در بخش هفت، صفحات ۱۳۳ تا ۱۵۲ تحت عنوان تکامل و خلقت گرایی در جهان اسلام (Evoloution and Creationism in the Islamic world) آورده است: جنبش خلقتگرایان مسلمان به شکل بانفوذ و رو به گسترش وجود داشته است. بهطوریکه در سال ۲۰۰۷ تیتر اول در اروپا شد وقتیکه یک هدیه ناخواسته «اطلس خلقت» ۸۵۰ صفحهای تهیه شده توسط یک خلقتگرای مسلمان ترکیه بنام «عدنان اکتار» متخلص به «هارون یحیی» به یک مدرسه دولتی فرانسه داده شد. بااینحال نظریه تکامل یک موضوع جدید برای مسلمانان است.
اطلس خلقت به زبانهای چینی، آلمانی، اردو، هندی، روسی، انگلیسی، فرانسوی و ایتالیایی ترجمه شده است.
عدنان اکتار اهل ترکیه است که پرونده سنگینی در جرائم مالی، فحشا و مواد مخدر دارد. وی چندین بار در بیمارستان روانی بستری شده و ادعای مهدویت نیز از دیگر شاخصههای اعوجاجات شخصیتی وی میباشد. جای تأسف است که چنین فرد معلومالحالی، از منظر غرب پرچمدار مبارزه علمی با نظریه تکامل در جهان اسلام شده است.
جدای از ارزیابی و صحتوسقم نظریه «خلقت گرایی» باید تلاش گروهی از دانشمندان و دانشگاهیان مسیحی را که بپا خاستند و از طریق مستندات علمی، آزمایشگاهی و تجربی به مقابله با گمانهها یا تئوریهای مخالف کتاب مقدس خود پرداختند مورد تقدیر قرارداد. این در حالی است که عملکرد مسلمانان در برابر دستاوردهای غرب چه بهصورت فرضیه و چه در شکل تئوری تحت عنوان علم، منفعلانه بوده است یعنی پس از هر کشف علمی، مسلمانان برای تطبیق آن با قرآن شروع به گشتن شواهد و آیاتی در قرآن میکنند تا ثابت کنند قرآن کتابی علمی است و در ۱۴۰۰ سال پیش به آن اشاره شده تا از این طریق حقانیت خود را به دنیا اثبات کنند. نمونهای از این متد منفعلانه را در این وب سایت میتوانید مشاهده کنید که تعداد آنها در فضای مجازی بسیار زیاد است. کسانی نیز که به قرآن از دریچه علم نگاه کردهاند، از غیر مسلمانان بودند. نمونهاش دکتر موریس بوکال Maurice Bucaille فرانسوی است که در کتابش تحت عنوان Bible, Quran and Science آیات قرآن را به موضوعات: خلقت جهان، نجوم، مدارها، زمین شناسی، چرخش آب بر روی کره زمین، کوهها، بیولوژی، گیاهشناسی، فیزیولوژی، جنینشناسی، تولید و باروری، تاریخ و باستانشناسی طبقهبندی کرده و به توضیح هر یک از آنها پرداخته است.
جمهوری اسلامی ایران که تولد یافته از انقلاب اسلامی است و همچنان در این بستر در حال تربیت شدن است، هنوز نتوانسته که «علم قرآن» را در عرصه آکادمیک وارد نماید. اینها نمونه سؤالاتی هستند که این مدعا را ثابت میکند:
چه تعداد از تحقیقات کارشناسی ارشد و دکترای علوم پایه به ارائه فرضیه و تئوری علمی از متن قرآن مجید اختصاص دارد؟
بنا به توصیه خود قرآن در خصوص اندیشیدن در آیات الهی و با اشاره به موضوعات «خلق» و «جعل» در قرآن (رجوع شود به کلاسهای استاد عباسی و جلسات کلبه کرامت) چه میزان به این توصیهها در محافل علمی عمل شده است؟
آیا از قرآن و آموزههای ائمه میتوان پاسخی برای رد یا تأیید فرضیه تکامل داروین استخراج کرد؟ یا جهانبینی اسلامی دراینباره حرفی برای گفتن ندارد؟
چرا یک موسسه علمی و دانشگاهی (خصوصی یا دولتی) در جمهوری اسلامی وجود ندارد که متولی امر ورود قرآن در علوم پایه گردد؟
چه میزان مطالب علمی قابل دفاع استخراج یافته از قرآن و روایات توانستهایم برای دانش آموزان و دانشجویان به صورت متون و مواد درسی و آموزشی تألیف نماییم؟
آیا به این موضوع بهطورجدی فکر کردهایم که قرآن را وارد آزمایشگاهها کنیم؟
در پاسخ تنها میتوان گفت که جای نهضت علمی قرآن در دانشگاهها و مدارس ما خالی است.