خادمي شهدا و سفيري سوغات حرم
سفير پرچم حرم بنت الحيدر
مسافري رسيد از حرم؛ ميهمان سرزده اينبار از كوي زينب به ما سر زد. آمد و هواي حرم و عطر تمام مدافعين را با خودش آورده بود.
آري؛ مدافعي از مدافعين حرم، يكي از عباس هاي زينب كبري س اين تحفه را سوغات رشادتهاي رفقاي شجاعش آورد..
آنهم در آستانه داغداري قلبها از شهادت محسن حججي.
داغ جگرمان را آرام كرد عمه سادات. پرچم را براي برادر پاسدار آورده بودند يادگاري تا او كه عشق زينب در دل دارد و شوق دفاع از حرم ولي سنگرش اين سوي مرزهاي وطن مانده به حسب رسالتش، از هواي حرم استشمام كند.
پرچم را به من بخشيد؛ سخاوتمندانه..
از آن دم شدم سفيرپرچم...
IMG 20200808 WA0031
به هركس ميشناختم از آن گفتم . براي خيلي ها بردمش تا نظاره كنند و دست تبركي بر آن بياورند و حاجت دل بستانند.
اولين مسيرم افتاد به گلزارشهدا كه خادمش هستم؛ ميخواستم در حق شهدا خدمت كنم. در نظر كوتاه خودم فكر ميكردم آنها هم چونان ما دلتنگ شده باشند شايد براي بي بي زينب س!! در مسير بانويي را ديدم كه همراه شديم و ... همسر شهيد بودند!
اولين شهيدي كه از پرچم به طور ويژه استقبال داشت، شهيد عزيز جانباز قطع نخاعي شهيد اسدالله رضاپور شدند.
عمو اسدالله را ميشناختم؛ دوست پدرم بودند. نزديك به چهارسال است كه بعد از بيش از سي سال بستري شدن از جراحت نخاع، به ديدار حق شتافتند. آشنايي جالبي بود و يك اتفاق شيرين!!
با همسر عمو اسدالله شهيد، رفتيم سر مزارشان. آنجا گل گفتيم و گل شنيديم با همسر عزيزشان. پرچم را روي سنگ مزار شهيد رضاپور عزيز گسترانيديم و مدت زماني كنارشان آرام گرفتيم. موقع نماز جماعت..
پرچم را براي مدتي تحويل دادم تا مردم عادي زائر گلزارشهدا هم دست تبركي بر آن بياورند و دلها را بواسطه اش روانه حرم كنند.
محدّثه شيري